دوات آنلاین-سرهنگ علی ولی پور، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران چندی قبل از دستگیری مرد شیطان صفتی خبر داد که 5 زن را بهعنوان مسافر سوار خودروی خود کرده و مورد تعرض قرار داده بود. گفتوگوی سرنخ با این متهم را بخوانید:
*خودت را معرفی می کنی؟
حمید هستم و ۲۷ سال دارم
*ازدواج کردی؟
خیر. مجردم
*چرا ازدواج نکردی؟
شرایط مالی اش را نداشتم نمی توانستم ازدواج کنم.
*تحصیلاتت چیست؟
دیپلم نقشه کشی دارم
* شما که رشته خوبی را انتخاب کرده بودی پس چرا ادامه تحصیل ندادی؟
در رشته خودم کار نکردم چند سال پیش رفتم سراغ کار تعمیرات موبایل اماكارم نگرفت و ضرر کردم هر چقدر هم کار و سود کرده بودم همه را برای جبران ضررهایم پرداخت کردم بعد از آن به عنوان کارگر ساختمان شروع به کار کردم.
* پدر و مادرت چه کاره هستند؟
مادرم بازنشسته شده و پدرم فوت کرده است
* چند خواهر و برادر داری؟
دو تا برادر و یک خواهر دارم. خواهرم خانه دار و یکی از برادرهایم مسئول پرسنل سرویس مدارس و برادر دیگرم پیمانکار ساختمان است.
*به موادمخدر اعتیاد داری؟
نه.
* تا به حال مواد مصرف نکرده ای؟
چند بار تریاک، هروئین و قرص مصرف کردم
*سیگار هم می کشی؟
بله سیگاری هستم
* به چه جرمی اینجا هستی؟
یادم رفته است.
*یادت رفته؟ اما به جرم آزار و اذیت پنج خانم اینجا هستی.
بله. به جرم آزار و اذیت جنسی و آدم ربایی اینجا هستم.
*چطور به ذهنت خطور کرد که زنان را آزار و اذیت کنی؟
در مسیری که میرفتم خانمی را سوار کردم آن لحظه نمی دانم چه اتفاقی افتاد که برای اولین بار او را آزار و اذیت کردم فکر میکنم غریزهام مرا به این مسیر کشاند.
*چطور طعمه هایت را مورد آزار و اذیت قرار میدادی؟
من به عنوان مسافرکشی زنان را سوار می کردم. کمی که می گذشت و به یک جای خلوت میرسیدیم آزار و اذیت را شروع می کردم. وقتی که کارم را انجام میدادم، اجازه می دادم که پیاده شوند.
*راجع به اولین سوژهای که سوار کردی. توضیح بده
اولین سوژه را در میدان نوبنیاد سوار کردم و گفتم که ورودی را رد کردم. از ورودی بعدی می پیچم. وقتی به سمت حکیمیه می رفتیم اول با او صحبت کردم و بعد از آن شروع کردم به آزار دادن آن خانم. اما حالش بد شد. گفت مرا به بیمارستان ببر او را به بیمارستان بردم و متواری شدم
*چرا حالش بد شد؟
با هم درگیر شده بودیم، مقاومت می کرد و مرا زد. بعد بیشتر با هم درگیر شدیم و او حالش بد شد.
*چرا وقتی با شما درگیر شد. پیاده اش نکردی؟
میخواستم به نیت خودم برسم. سعی می کردم که با او درگیر نشوم و او را کتک نزنم. اما متأسفانه درگیر شدیم و در این گیرودار دندانش شکست.
*سوژه دومت را کجا سوار کردی؟
سوژه دوم هم در نوبنیاد سوار ماشینم شد تا به رسالت برود با سوژه دوم هم درگیر شدم و نتوانستم به نیت خودم برسم. در این موقع بود که مجبور شدم در را باز کنم و او پیاده شد اما کیف و گوشی اش در ماشین من جا ماند.
*محتویات کینش را دیدی؟ بولی هم در کیفش بود؟ انداختم اما پولی هم در کیفش نبود.
*سوژه سوم را چطور انتخاب کردی؟
او را هم در نوبنیاد سوار کردم تا به مقصد حکیمیه ببرم تقریبا همه را در یک ساعت سوار می کردم. با سوژه سوم هم مانند بقیه سوژهها در جاده تلو سر صحبت را باز کردم. وقتی اعتماد کرد، نیتم را به او گفتم با او هم درگیر شدم و نتوانستم رانندگی کنم. ماشین را کشیدم کنار جاده و آن خانم پیاده شد.
*درهای ماشینات از داخل باز می شد یا خیر؟
بله باز می شد. اما با سوژهها که درگیر میشدم دستگیره را محکم می کشیدند و دستگیره میشکست.
* خودت کاری نکرده بودی که دستگیره بشکند؟
نه من درهای ماشین را از داخل قفل می کردم و نیازی به شکستن دستگیره در نبود
*چهار مین سوژهات را چطور سوار کردی؟
او را هم از نوبنیاد سوار کردم در راه ماشین را کنار اتوبان کشیدم و نیتم را به او گفتم باز هم با هم درگیر شدیم او گفت زنگ میزنم ۱۱۰. وقتی میخواستم سوار ماشین شوم پلاکت را برداشتم. اسم ۱۱۰ که آمد سریع او را پیاده کردم.
*سوژه پنجم خود را چگونه به دام انداختی؟
در خیابان فرهنگسرا دخترخانمی را سوار کردم یک کوچه بالاتر از مترو ماشین را پارک کردم خیلی ترسیده بود و من شروع کردم به آزار و اذیت او. بعد از آزار او را همانجا پیاده کردم.
*طعمه های خود را تهدید میکردی؟
نه. چاقو یا سلاح سرد نداشتم. با سه نفر از خانمها که درگیر شدم آنها را ول کردم که بروند اما با دو نفرشان درگیر نشدم.
*کجا را برا نیت شوم خودت انتخاب میکردی؟
کنار اتوبان را انتخاب می کردم آنها به من اعتماد می کردند و روی صندلی عقب نمی نشستند. ولی من از اعتمادشان سو استفاده می کردم.
* چرا انتظار داشتی که طعمه هایت شکایت نکنند؟
نمی دانم.
*مادرت می داند که در آگاهی هستی؟
بله. می داند
* می داند که به چه جرمتی دستگیر شدهای ؟
خیر. خانواده ما اهل خلاف نبودند و مادرم نمی داند که چرا اینجا هستم. نمی دانم با مادرم چطور روبه رو شوم
*آن لحظه ای هم که جرم را انجام دادی به مادرت و این شرایط فکر می کردی؟
نه. اگر فکر می کردم که حالا اینجا نبودم
*اگر خواهرت بداند که جرمت چیست فکر میکنی چه عکس العمل نشان دهد؟
نمیدانم.
*اصلا فکر نمیکردی که این خانم ها با چه ترسی رو به رو شوند و تا آخر عمر این ترس از وحجودشان نمیرود؟
متاسفانه نمی دانستم و فکر نمی کردم که آنها از من شکایت کنند.
*اگر یک نفر با خواهر خودت این کار را می کرد چه عکسالعملی نشان میدادی؟
از طریق قانونی پیگیری می کردم و می گفتم که حتما باید شکایت کند.
* چرا ازدواج نکردی؟ تنوع طلب نبودی؟
نه. تنوع طلب نبودم.
* فکر میکردی دستگیر شوی؟
راستش را بخواهی اصلا فکر نمی کردم دستگیر شوم فکر می کردم کسی از من شکایت نمی کند اما به خاطر کارهایم خیلی عذاب وجدان داشتم.
* پس چرا این کار را ادامه دادی؟
از اول می دانستم که کار بدی انجام می دهم. اما دیر به خودم آمدم.
*تا به حال با مشاور یا روانکاوی در مورد مشکلت صحبت کردهای؟
نه خجالت می کشیدم کاری را که کردهام توضیح بدهم یا از مشکلی که دارم با کسی صحبت کنم.
*با شاکیانت رو به رو شدی؟
روبه رو شدم اما نگاهشان نمی کردم چون روی نگاه کردن به آن ها را نداشتم.
*اگر دستگیر نمیشد به کارت ادامه میدادی؟
نه. توبه کرده بودم. چون عذاب میکشیدم. از آخرین باری که یک خانم را اذیت کردم توبه کرده بودم.
*بعد از دستگیری توبه کردی؟
نه چند ماهی میشود توبه کردم.
*کدام مسیرها را انتخاب میکردی؟
من از نوبنیاد نزدیک مترو خانمها را به مقصد حکیمیه یا رسالت سوار می کردم به عنوان خودروی عبوری کار میکردم نه ماشین های خطی و آرمدار. مسیرش برایم فرقی نداشت. دو تا از خانم ها را در فرهنگسرا دو تا در تلو و یکی شان را در هنگام مورد آزار و اذیت قرار دادم. بیشتر مسیرهایی که انتخاب میکردم رفت و آمد کم بود. به نظرم خانمها باید ماشینهای آدمدار یا تاکسی سوار شوند.
*خانمها چه موقعی متوجه نیت شوم شما میشدند و در مقابلت مقاومت میکردند؟
یادم نمی آید. آن لحظه که التماس می کردند و قسم می دادند برایم مهم نبود، یعنی فکر می کنم حرف هایشان را نمی شنیدم. بعد از آنکه کارم را انجام می دادم، از آنها عذرخواهی می کردم و با خودم درگیر می شدم. بعد از آزار و اذیت آن ها به سرعت پشیمان میشدم.
* پس چرا می رقنی سراغ نفر بودی؟
دیر فهمیدم و پشیمانم. خیلی پشیمانم اما فکر نمی کنم دیگر پشیمانی فایده ای داشته باشد.
*اگر آزاد شوی می خواهی چه کار کنی؟
من توبه کرده ام. اگر آزاد شوم نمی توانم پیش خانواده ام بروم. دیگر روی برگشتن به خانه و محله خودمان را ندارم. میروم یکجا از صفر شروع می کنم، باید کاری پیدا کنم که یک جای خواب به من بدهند و آشناها را نبینم.
*راستی پوشش ظاهری این خانمها شما را ترغیب میکرد که به سمت آنها بروی یا برایت فرقی نمیکرد که پوششی داشته باشند؟
اگر با حجاب بودند، یعنی چادر سرشان بود یا مانتوی بلند به تن داشتند. اصلا سمتشان نمیرفتم .
*چرا چنین ادعایی میکنی در حالی که یکی از سوژههایت چادری بود؟
نمی دانم. به او دقت نکردم.
* بقیه خانم هایی که مورد آزار و اذیت قرار دادی پوشش بدی داشتند؟
نه. بقیه آنها هم حجاب بدی نداشتند.
12jav.net