2024/04/25
۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
دختر16 ساله در مهمانی‌های سیاه

دختر16 ساله در مهمانی‌های سیاه

حالا که به روزهای گذشته از عمرم فکر می کنم مقصر اصلی حوادث زندگی ام را پدر و مادرم می دانم هر چند اعتماد بی جا در فضای مجازی نیز به تباه شدن چند سال از بهترین روزهای زندگی ام منجر شد.

دوات آنلاین-16 سال بیشتر ندارد و از زمین و آسمان دلگیر است! با این که بیش از یک سال از روزهای سیاه خماری اش می‌گذرد یادآوری آن روزها آزارش می دهد. مقصر آن چه را بر سرش آمده است پدر و مادرش می داند.

 

«سمیرا» از کمبود محبت و بی‌توجهی پدر و مادرش صحبت می کند و می گوید: سر هر دوی آن ها در کارشان بود و برای این که پیش اطرفیان کم نیاورند مدام به فکر پول درآوردن بودند. در این شرایط هم صحبت من در و دیوارهای خانه بود چون از والدینم محبت چندانی نمی‌دیدم و البته چاره ای نداشتم باید به این زندگی سرد و بی روح ادامه می دادم.

 

خانواده دوستان وقتی شرایط مالی پدر و مادرم و زندگی ما را می دیدند حسرت می خوردند اما نمی دانستند که این ظاهر ماجراست و من دلم برای ذره ای محبت از طرف والدینم، لک زده است. هر چه فکر می کنم یک مسافرت درست و حسابی نرفتیم چون یا پدرم شیفت بود یا مادرم، البته همه به زندگی من غبطه می خوردند که در ناز و نعمت به سر می برم و یکی یک دانه پدر و مادرم هستم دریغ از یک جو محبت در این زندگی سرد.

 

او ادامه می دهد:به زندگی دخترهای اقوام غبطه می خوردم تا این که در فضای مجازی با پسری آشنا شدم و سیر تا پیاز زندگی ام را به او گفتم و او هم مرا حمایت کرد. مدتی در فضای مجازی با هم ارتباط داشتیم، پاشا در این شرایط برایم حکم قرصی آرام بخش بود و من هم به او وابسته شده بودم. زمان به سرعت گذشت و آشنایی ما از فضای مجازی به کوچه و خیابان رسید و پاشا نیز به هر نحوی می‌توانست از من پول می گرفت. دیگر زندگی بدون او برایم معنی نداشت بنابراین شب تا صبح در فضای مجازی با او در ارتباط بودم. افت تحصیلی کرده بودم اما پدر و مادرم انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است و فقط به فکر جمع کردن پول بودند تا از فلان فامیل کم نیاورند!

 

زندگی ام به همان روال سرد ادامه داشت تا این که پاشا پای مرا به مهمانی دوستانش باز کرد البته هر یک از دوستانش برای خودشان دوست دختر داشتند. در همین مهمانی ها برای اولین بار مصرف مواد مخدر را تجربه کردم و خودم دود سیاهی را نفس کشیدم و هر چه گذشت بیشتر به آن وابسته شدم تا در این منجلاب فرو رفتم. با اعتیاد به مواد مخدر به دختری سرکش در مقابل پدر و مادرم تبدیل شدم و به قول خودشان دیگر از کنترل آن ها خارج بودم، درس را برای همیشه کنار گذاشتم و زمانی که پدر و مادرم به خودشان آمدند تا محبت کنند دیگر فایده ای نداشت.

 

 

سمیرا با بغض در گلو می افزاید: اعتیاد به مواد مخدر صنعتی مرا از چهره انداخت و بارها پدرم تلاش کرد تا ترکم دهد اما پاشا دوباره مرا به سمت اعتیاد سوق می داد چرا که خودش کاری نداشت و جیبش به جیب من وصل بود بنابراین اگر ترک می کردم دیگر او پولی برای نشئگی نداشت. در این شرایط از دنیا خسته شده بودم و قصد داشتم خودم را برای همیشه از این زندگی سیاه خلاص کنم اما یکی از دوستان دوران تحصیل، ناجی من شد، البته خانواده او هم پیشقدم شدند و مرا به مراکز درمانی فرستادند و محکم پای رهایی من از اعتیاد ایستادند تا جایی که نگذاشتند دیگر دست پاشا به من برسد و ادامه درمان را در خانه آن ها سپری کردم.اگر از روز اول پدر و مادرم به غیر از تامین مالی، محبت کردن به مرا مد نظر داشتند تک دختر آن ها چنین سرنوشت شومی را پشت سر نمی گذاشت.

 

پاشا هم وقتی دید که راه به جایی نمی برد به استان محل سکونت خودش رفت هر چند هر چه توانست به روش های مختلف مرا مورد سوء استفاده قرار داد. حالا که به روزهای گذشته از عمرم فکر می کنم مقصر اصلی حوادث زندگی ام را پدر و مادرم می دانم هر چند اعتماد بی جا در فضای مجازی نیز به تباه شدن چند سال از بهترین روزهای زندگی ام منجر شد.

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.