2024/04/19
۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
دادگاه خانواده؛ سمیرا فقط برای سوء‌استفاده همسر من شد

دادگاه خانواده؛ سمیرا فقط برای سوء‌استفاده همسر من شد

تهدیدهای او را چندان جدی نمی‌گرفتم تا این که روزی که از طرف دادگاه برایم احضاریه آمد.هنوز نهیب‌های پدر و مادرم در گوشم بود که بارها درباره انتخاب همسر با مهریه نجومی به من هشدار داده بودند

دوات آنلاین-از همان روز اولی که سمیرا را در پارک دیدم، شیفته ظاهرش شدم و تصمیم قطعی برای ازدواج با او گرفتم.

 

قبل از آشنایی با سمیرا، دوستان و آشنایان چند دختر را که جایگاه اجتماعی و خانواده خوبی داشتند به من معرفی کرده بودند؛ اما چون به ظاهر افراد اهمیت زیادی می‌دادم، هیچ یک از آن موارد پیشنهادی را برای ازدواج نپسندیدم.

 

چند روز به بله‌برون مانده بود و ما درباره همه‌ چیز به‌ جز مهریه صحبت کرده بودیم؛ زیرا در ذهن من مهریه، بی‌ارزش‌ترین مسئله بود.دلم نمی‌خواست عشقی را که بین ما بود، با پول و طلا خدشه‌دار کنم. همه ‌چیز به‌ خوبی و خوشی ادامه داشت تا این‌که شب قبل از بله ‌برون، سمیرا با من تماس گرفت و گفت قبل از برگزاری مراسم می‌خواهد درباره مهریه صحبت کند.او گفت از قدیم وجود مهریه‌های سنگین در خانواده ‌شان رسم بوده و او نیز از این قاعده مستثنی نیست البته می‌گفت قول می‌دهد هرگز سکه‌ها را طلب نکند و این کار فقط برای حفظ آبروی خانوادگی آن هاست و من هم پیشنهاد او را قبول کردم.اوایل زندگی همه‌ چیز روال طبیعی خود را طی می‌کرد تا این ‌که روزی سمیرا گفت یکی از دختر خاله‌هایش نصف مهریه‌اش را از شوهرش گرفته و بقیه را بخشیده است و او هم می‌خواهد نصف مهریه‌اش را بگیرد. با خودم گفتم چه شوخی بامزه‌ای!

 

 اما سخت در اشتباه بودم و پس از مدتی فهمیدم تمامی سخنان او حقیقت داشته و ناباورانه اسیر هوس‌های خود شده‌ام.تهدیدهای او را چندان جدی نمی‌گرفتم تا این که روزی که از طرف دادگاه برایم احضاریه آمد.هنوز نهیب‌های پدر و مادرم در گوشم بود که بارها درباره انتخاب همسر با مهریه نجومی به من هشدار داده بودند.بعدها فهمیدم سمیرا فقط برای سوء استفاده وارد زندگی مشترک با من شده است، مدتی در زندان ماندم تا این‌ که سرانجام پدرم دار و ندار خود را فروخت و با پرداخت نصف مهریه او، از زندان آزاد شدم و در دادگاه بدون هیچ‌ چون و چرایی به وکیل او تضمین دادم با طلاق دادن همسرم، او نیز بقیه مهریه‌اش را ببخشد.

 

پس از جدایی دچار مشکلات مختلف عصبی شدم و بارها کارم به دکتر و بیمارستان کشیده شد. وقتی به خود آمدم، در سراب اعتیاد غوطه ‌ور بودم تا جایی که از محل کار نیز اخراج شدم.دنیای اعتیاد نیز هرگز نتوانست آتش انتقامی که سمیرا در وجودم شعله‌ور کرده بود، خاموش کند و همیشه تعقیبش می کردم.در این بین با جوانی به نام حامد آشنا شدم و چون او معتاد بود وعده تامین مواد را دادم تا نقش عاشق دل باخته را برای سمیرا بازی کند.او سر راهش قرار گفت و از دوستی با حامد  بسیار استقبال کرد و حامد نیز با گذشت اندک زمانی توانست اعتمادش را جلب کند و به محلی که می خواستم بکشاند.پشت تپه ای که ماشین آن ها توقف کرده بود مخفی بودم، وقتی سمیرا از خودرو پیاده شد کنترل خودم را از دست دادم و به سوی او حمله ور شدم، حامد که ترسیده بود ماشین را روشن کرد و قصد دور زدن داشت که من سمیرا را هل دادم و جلوی ماشین افتاد و...

 

بعد از آن سمیرا از ما شکایت کرد و من به زندان و پرداخت دیه محکوم شدم و حامد هم به خاطر همدستی با من باید دو سال در زندان باشد.

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.