نقد فیلم تختی ؛ فیلمی جذاب اما نه شاهکار
غلامرضا تختی هرچند از به دلیل موضوعش كه قصه یكی از پهلوانان، اسطورهها و قهرمانان این سرزمین است و البته ساخت استاندارد و جذابش، فیلم خوبی است اما كم و كاستیهایی آن را از تبدیل شدن به یك شاهكار سینمایی ماندگار دور میكند.
دوات آنلاین-بالاخره یكی پیدا شد و طلسم ناكامی جهانپهلوان تختی را در سینما شكست. بهرام توكلی و سعید ملكان، كارگردان و تهیهكننده غلامرضا تختی بعد از تلاشهای ناكام و ناموفق علی حاتمی و بهروز افخمی، به طور مستقیم سراغ زندگی تختی رفتند و آن را به فیلم تبدیل كردند.
راستش اولین نمایی كه از بازیگر تختی دیدیم، دور از جان جهان پهلوان و بازیگر این نقش، یاد كینگ كونگ افتادیم! بس كه گریمش زمخت بود و توی ذوق میزد و خیلی شبیه تختی نبود، اما هرچه فیلم جلوتر رفت و بخشهای مربوط به نوجوانی و جوانی تختی را دیدیم، هم مشكل شباهت حل شد و هم شكل و فرم فیلم، جای خود را پیدا كرد.
یكی از نگرانیها درباره فیلم، صحنههای كشتی بود كه انصافا عالی و جذاب درآمد، هرچند میشد صحنههای كشتی بیشتر باشد و باز هم تختی را روی تشك ببینیم. سازندگان این خطر را پذیرفتند كه در طراحی صحنه و لباس و پوشش، ملاحظات احتمالی را تا حدودی كنار بگذارند تا صحنهها واقعی تر به نظر برسند.
فیلم در برخی لحظات، یك درام ورزشی تمامعیار و باشكوه میشود و سیاه و سفیدبودن آن هم به این جذابیت دامن میزند.
نكته مهم دیگر اینكه فیلم به شكل گل درشت به دستگاه پهلوی نمیپردازد و فقط اثرات سنگ اندازیها و ممانعتها و ایجاد محدودیت توسط دربار را در زندگی و حرفه تختی میبینیم. اما احتمالا مهمترین نكته و جسارت فیلم، نشانههای صریح درباره پایان زندگی تختی باشد كه بیشتر سمت اقدامی خودخواسته میایستد، هرچند كارگردان همانطور كه در نریشن فیلم مطرح میشود، بیشتر دنبال روایت زندگی و چگونگی زیست جهان پهلوان بوده و نه نحوه مرگش.
با این حال غلامرضا تختی هرچند از به دلیل موضوعش كه قصه یكی از پهلوانان، اسطورهها و قهرمانان این سرزمین است و البته ساخت استاندارد و جذابش، فیلم خوبی است اما كم و كاستیهایی آن را از تبدیل شدن به یك شاهكار سینمایی ماندگار دور میكند.
تختی به عنوان یك قهرمان تمام عیار (هم به معنای قهرمان سینمایی این فیلم و نقش اصلی و هم قهرمان ورزشی و مردمی)، حتما نیاز به حضور ضدقهرمان هم داشت تا شاهد درام پركشش و جذابتری باشیم؛ ضدقهرمان نه لزوما به عنوان نیروی شر بلكه به عنوان نیروی مخالف كه در بزنگاههای مختلف، رودرروی قهرمان بایستد و برای او به شكلی ملموس و علنی و باورپذیر، ایجاد چالش و محدودیت كند. در سكانس درگیری عباس زندی و تختی در رختكن، تا حدی این تقابل وجود دارد، اما فیلم از این ظرفیت بهره دراماتیك نمیبرد. فیلم میتوانست بدون اینكه بخواهد جانبداری كند یا یكی از قهرمانان و پهلوانان بنام كشتی را خدشهدار كند، با تكیه بر كشمكش این دو، قصه را پیش ببرد. زندی و تختی تا پیش از پیوستن تختی به جبهه ملی رفاقت خوبی داشتند، اما بعد از آن و بهویژه بعد از سرهنگ شدن زندی و رابطه خوب با شاه، راه آنها از هم جدا شد؛ همینها میتوانست با افزودنیهای مجاز داستانی، فیلم را از حركت در مسیری یكنواخت و بدون تقابل، نجات دهد.
فیلم غلامرضا تختی باوجود برخی صحنههای جذاب، شخصیت سراسر رنجور و غمباری از تختی ارائه میكند و روایتش به گونهای است كه انگار تختی، هیچ دلخوشی در طول این زندگی نداشته.
درحالیكه میشد دست كم بعد از موفقیت، روی دلخوشیهای او هم متمركز شد و بعد روند تدریجی تلخ شدن او را ببینیم. با این حال میتوان در وجود برخی صحنهها، تلاش برای بعد بخشیدن به شخصیت تختی را دید؛ یكی آنجا كه بچههای قد و نیم قد و فقیر خانی آباد، از سروكول مربی نامدار خود بالا میروند و شادمانه و از سرِ تفریح و بازی، اجازه برخاستن به او از تشك را نمیدهند و دیگر هم صحنههای خلوت پسر ـ پدری در بیمارستان كه بسیار انسانی و همدلی برانگیز است.
منبع: جام جم
12jav.net