کد خبر : 93726 تاریخ : ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۷ مرداد - 19:57
پیشنهاد غیراخلاقی به پرستار خانگی ناصر ول کن نبود و هربار که تماس می گرفت پیشنهادش را تکرار می کرد تا اینکه یک روز که مشغول پرستاری از پیرزن بودم ، همسر ناصر وارد منزل شد و با داد و فریاد شروع به ناسزا گفتن به من کرد.

دوات آنلاین-زنی که با پیشنهاد غیراخلاقی مردی 60 ساله زندگی‌اش در آستانه فروپاشی قرار گرفته است با مراجعه به مرکز مشاوره پلیس اصفهان داستان زندگی‌اش را این‌گونه تعریف کرد:

 

از همان روز اولی که با نادر ازدواج کردم، زندگي بروفق مراد ما نبود. بالاخره با اصرار همسرم براي پيدا کردن كار مناسب، راهي تهران شديم. همسرم کارگر قنادی شد و من با مشقت هاي زياد توانستم شغل نگهداري از فرزندان و ميانسالان را برای خودم پیدا کنم.

 

چند سالی گذشت و من و نادر صاحب دو فرزند دختر شدیم. دخترها که بزرگ شدند، دیدیم زندگی ما در تهران نه تنها هيچ فرقي با زماني كه در شهر خودمان بوديم نداشته بلکه بدتر هم شده و علاوه بر همسرم، من هم شبانه روز كار مي كنم تا زندگی فرزندانمان را تأمین کنیم.

 

روزها گذشت تا اینکه من و نادر به این نتیجه رسیدیم به شهر و وطن خودمان برگردیم. به او گفتم هرچه باشد در آنجا غريب نيستيم. خلاصه بار سفر را بستیم و به شهر خودمان كوچ كرديم.

 

این جا هم مدتي دنبال كار بودم تا اينكه پرستاري زن كهن سالي را برعهده گرفتم ، پیرزن وضع مالي خوبی داشت و از من خواست همراه خانواده ام در منزلش زندگی کنم تا همیشه مراقبش باشم. حالا ديگر خيالم از بابت اجاره خانه هم راحت بود.

 

همه چیز به خوبی داشت سپری می شد تا اينكه سر و كله پسر پیرزن پيدا شد. ناصر 60 سال داشت و من به او به چشم پدرم نگاه می کردم به همین خاطر هم پيش او راحت بودم، بي حجاب می گشتم و لباس هاي آستین کوتاه می پوشیدم و هيچ وقت تصور نمي كردم كه ......

 

كم كم طرز رفتار و كردار ناصر عوض شد، تقریباً هرروز به بهانه های مختلف به من زنگ مي زد و با من درد و دل می کرد، من هم از سر دلسوزی به حرف هایش گوش می کردم و اصلاً در این وادی ها نبودم که این مرد راجع به من چه فکری در سر دارد. تماس هاي مكرر و بي موقع او باعث اعتراض همسر و دخترانم شد، تا اینکه بالاخره یک روز که به منزل مادرش آمده بود، در غیاب همسر و دخترهایم، حرف دلش را زد و گفت: برو از شوهرت طلاق بگیر و با من ازدواج کن!! اگر این کار را بکنی همه چیز برای تو و دخترانت فراهم می کنم و از همه چیز بی نیاز می شوی!

 

اولش جدی نگرفتم اما کم کم حرف هایش داشت روی من تاثیر می گذاشت، ناصر ول کن نبود و هربار که تماس می گرفت پیشنهادش را تکرار می کرد تا اینکه یک روز که مشغول پرستاری از پیرزن بودم ، همسر ناصر وارد منزل شد و با داد و فریاد شروع به ناسزا گفتن به من کرد. او مي گفت: تو ميخواهي شوهرم را از چنگم در بیاوری و مال و ثروتش را جمع كني؟! با سر و صدای او همسر و بچه هایم هم موضوع را فهمیدند هرچقدر به آنها گفتم من مقصر نیستم و هیچ وقت چنین فکری در سر نداشتم ، این ناصر است که مدام به من زنگ می زند و اوست که به من پیشنهاد طلاق از همسرم را داده، هیچ کس حرف هایم را باور نکرد. حالا زندگیم درآستانه از هم پاشیدن است. دیگر کسی به من اعتماد ندارد و همه این بدبختی ها نتیجه تصور غلطی است که فکر می کردم ناصر جای پدرم است و می توانم پیش او راحت باشم . ای کاش حیا و عفتم را هیچ وقت کنار نمی گذاشتم تا کارم به اینجا بکشد...

 

نظر کارشناس

 

ریحانی، کارشناس مشاوره و مددکاری مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان در این باره اظهار داشت: خانواده، كانون اجتماعي و مبدأ بروز عواطف انساني و روابط و تعاملات بين فردي است.

 

وی با بیان اینکه سلامت هر جامعه درگرو سلامت خانواده است، گفت: خانواده در برآورده كردن نيازهاي افراد از اهميت بالايي برخوردار است. توجه به كيفيت روابط اعضاي خانواده و احساسي كه هر فرد نسبت به آن دارد، مي تواند در ارتقاي آن نقش موثري داشته باشد.

 

این کارشناس مشاوره افزود: خانواده با ازدواج يك زن و مرد و در ادامه با تولد فرزندان شكل مي گيرد. اگر نيازهاي افراد در خانواده تامين نشود و روابط بين فردي به خوبي شكل نگيرد، هركدام از اعضاي خانواده به راحتي مي توانند درگير آسيب ها و خطرات اجتماعي شوند.

 

وی بیان داشت: در خانواده سالم، اعضاي خانواده نه تنها به نيازهاي مادي و زيستي بلكه به نيازهاي معنوي و روحي و رواني يكديگر نيز توجه مي كنند.

 

ریحانی، با بیان اینکه عدم پوشش مناسب، نداشتن رفتار در خورشأن و عدم رعایت حیا توسط این خانم بستر و زمینه بروز آسیب مذکور را فراهم کرده، گفت: خانم های عزیز و گرامی باید به این نکته توجه داشته باشند که هیچ وقت نباید به تصور اینکه چون یک مردی میانسال است و سن زیادی از او گذشته و یا جای پدر یا برادرمان است، می توانیم حجاب و حیای خود را کنار بگذاریم چرا که شهوت، آتشی است که با رفتار نامناسب خودمان هیزمش را فراهم می کنیم.

 

شما چه فکر می‌کنید؟ نظرتان را درباره این ماجرا بنویسید و بگویید زن جوان در آن شرایط چه باید می‌کرد؟

 

نویسنده: حمید رضا محمدی، کارشناس رسانه پلیس اصفهان

12jav.net