دوات آنلاین-وقتی میخواهی در جادههای دور و دراز شمال، بلال و یک کاسه آش بخری یا کمی خستگی در کنی و کنار فلان جاده یک قوطی سوهان و گز بگیری و با لیوانی چای بنوشی، یا زیراندازت را پهن کنی زیر فلان درخت، کنار بهمان رود و گردِ راه از تن بگیری، ساقیها همان نزدیکیاند. بعضیها زیرگوش مردم میگویند مواد، مواد، بعضی مردم هم پای بساطها میگویند مواد، مواد. پیوند مصرف کنندههای موادمخدر و ساقیها به همین شکل در جادهها و راهها جوش میخورد و میشود سبک خاصی از فروشندگی مواد در کشور. قرار شد نام و نشانش پیش خودمان بماند و اسمی از پاتوقش نبریم، درعوض او هم همه چیز را بگوید و رو راست باشد. سوژه ما یک ساقی بین راهی است که در دکهاش درحاشیه یکی از جادهها همه جور موادی میفروشد و ساقیگری داخل شهری و فروشندگی تلفنی را هم میزند تنگاین کار. غمانگیز بود وقتی ساقی مورد نظر گفت که درآمد ماهانهاش از ما خبرنگارها خیلی بیشتر است.
توی دکههای حاشیه ... . قبلا آنجا کار میکردم و چون پاتوق خوبی بود و دوست نداشتم جایم عوض شود به زور با صاحب یکی از دکهها شریک شدم .
نه، در کار. از سود دکه سهم دارم، اما اجاره هم میدهم.
یک و نیم میلیون تومان.
بله خوب است چون هم در سود مغازه شریکم و هم از فروش مواد درآمد دارم.
راستش بستگی به تعداد مشتری دارد. اگرمشتری باشد سود مغازه در برابر سود مواد هیچ است.
کاسبی برایم پوششی است که بتوانم موادم را بفروشم.
یکی دو نفر هستند که خیلی مخفی کار میکنند ولی من روتر کار میکنم.
خیلی از مشتریهایم آشنا هستند یعنی از قدیم مشتری بودند. بعضی رانندههای گذری سواری و خطی هم هستند.
اتفاقا غریبهها زیاد میآیند ولی من نمیتوانم به آنها اعتماد کنم.
من از قدیم مصرفکننده بودم و مصرفکننده را خوب میشناسم. مصرفکننده هم فروشنده را خوب میشناسد. وقتی میبینم سه چهار تا ماشین کنار خیابان پارک میکند و چند جوان از داخلش بیرون میآیند و چند نفرشان هنوز پیاده نشده سیگار روشن میکنند، برایم نشانه است که مواد میخواهند.
فروشنده که همین طور ولو نیست، ظاهر خاصی هم ندارد. خانم! الان موادفروشی تلفنی شده،دیگر مثل قدیم نیست که کار سخت باشد. الان مواد را با موتور میرسانند دست مشتری.
مصرفکنندههایی که درجاده هستند همیشه با خودشان جنس دارند مگر اینکه آن را گم کرده باشند یا تمام شده باشد، در این صورت میآیند سراغ ساقیهای بین راهی. معمولا این طوراست که کسی که به مواد احتیاج دارد آن حوالی پرسه میزند و سراغ مواد را میگیرد و از کسی که قیافهاش به مصرفکننده میخورد پرس و جو میکند. به همین روش فروشنده و مصرفکننده به هم وصل میشوند.
من، هم شهری هستم و هم بین راهی. چون مشتریهایم همه آشنا هستند مشکلی ندارم.
تریاک، شیره و شیشه.
تقاضا خیلی کمتر ازقبل شده ولی آنهایی که وابستگی دارند حتما دنبالش میآیند حتی اگر کمتر مصرف کنند.
قیمتها این روزها کمی بالا کشیده. این مدت به خاطر گرانی دلار قیمتها بالا رفته چون تریاک وارداتی است و قیمتهایش با دلار محاسبه میشود.
از جوان تا پیر هست ولی داخل شهر بیشتر جوانها هستند.
بله، بسیار زیاد.
در محلههای خاصی، بله. خانههایی هست که حتی خانمها آنجا مینشینند و میکشند.
نه، من فقط میفروشم.
نه، چون تابلو میشود.
معمولا چیزی به نام اجاره از کسی نمیگیرند ولی مشتری از صاحب این خانهها جنس میخرد و موقع رفتن یک چیزی میگذارد روی پول جنس و میرود.
خوب است.
مطمئن باش از شما خبرنگارها بیشتر درمیآورم.
کم ِ کم ماهی پنج شش میلیون.
خیلی خوب است. این پولی که من درمیآورم اصلا برکت ندارد و چیزی تهاش نمیماند. خودم هم نمیدانم چه میشود. یا خرج موادم میشود یا چند باری که پیش آمده، رشوه و جریمه دادهام. یک دفعه پولی که یک سال جمع کردهای این طوری از دست میرود، اگر شانس بیاوری خودت یا جنست گیر نکند.
30 میلیون.
بالاخره آشنا این طرف و آن طرف پیدا میشود که برایم کاری بکند.
من اسمش را میگذارم هدیه.
یادم نیست.
آخرین بار یک دست کت و شلوار دادم.
بله، همه چیز.
بله، تا به حال دو بار ترک کردهام ولی باز آلوده شدم. اما این بار عزمم را جزم کردهام پاک بمانم. در حال مصرف دارو هستم. آقای دکتر تشخیص داده که این بار با دفعات قبل فرق دارد. با کمک آقای دکتر میخواهم دکه را هم جمع کنم.
این کار یا عاقبتش زندان است یا گرفتاری. همیشه این دغدغه را داری که بلایی سر زن و بچهات بیاید. چند بار نزدیک بود زندگیام از هم بپاشد. به این نتیجه رسیدهام که این درآمد با شخصیت خانوادگیام و چیزهایی که یاد گرفته ام سنخیتی ندارد و یقین دارم این پولها به درد من نمیخورد.
در 20 سالی که مصرفکننده بودم با آدمهای زیادی آشنا شدم و هر بار با آدمهای بزرگتر از قبل. آنقدر پیش رفتم که راهش را پیدا کردم.
پاتوقش ته نیروگاه است.
به من تا سه چهارکیلو چون اعتمادش به من زیاد است. ولی من هر بار نیمکیلو بیشتر خرید نمیکنم.
بله زیادند ولی من با آنها کاری ندارم.
کرمان و سیستان و بلوچستان.
هم افغانستان و هم تولید داخل.
الان را نمیدانم کشت هست یا نه ولی تا چند سال قبل بود.
من یکسری رفیق دارم که پول میگیرند و قبول میکنند جنس را نگه دارند. مثل اجاره گرفتن. این کار بین ساقیها رسم است.
دقیقا.
بستگی دارد به اینکه طرف رفیقت باشد یا نه و با تو رودربایستی داشته باشد یا خیر. نوع جنس، مقدار و مدت زمانی که قرار است آنجا باشد در قیمت اثر میگذارد. اگر بخواهی چپ و راست بروی در خانهاش فرق میکند. البته قیمتها بیشتر توافقی است.
این هم بستگی دارد به محلی که ساقی درآن کار میکند. از برخی محلهها خیلی خوب و سفت و سخت محافظت میشود اما برخی محلهها را به امان خودش گذاشتهاند. در برخی محلهها حتی یک ساقی هم پیدا نمیشود اما در جاهای دیگر حتی 200 ساقی کار میکنند.
بله خب.
بله، تعدادی معروف هم هستند (اسامی، مشاغل و صنف مشتریهای او قابل ذکر نیست)
هم پولشان نقد است، هم جنس خوب و اعلا میخواهند و هم به مقدار زیاد.
منبع: جام جم