دوات آنلاین-دخالت های خانواده شوهرم امانم را بریده و نه تکلیف مان معلوم و نه آینده مان روشن است. مادرشوهرم پا را فراتر از دخالت های گاه و بی گاهش گذاشته و حتی من را مجبور می کند مثل دخترانش باشم و در قید عفاف و حجاب نباشم.

زن جوان که هنوز زندگی مشترک زیر یک سقف را با همسرش تجربه نکرده است قید همه چیز را زده و پا در راهروی دادگاه خانواده استان خراسان شمالی گذاشته است. او با اشاره به درخواست های ناصواب خانواده شوهرش می گوید: 3سال است که با همسرم که نسبت فامیلی داریم نامزد هستم و اصلا معلوم نیست که چه وقت زندگی مشترک مان را شروع می کنیم. همسرم معتاد به شیشه بود و چون مادرش خرج موادش را می داد مطیع حرف های او بود و از من می خواست بی کم و کاست درخواست های حق و ناحقش را انجام دهم. هر دو دهان لق بودیم و اصلا راز دار خوبی برای هم نبودیم و خانواده های مان از کوچک ترین حرف های رد و بدل شده بین ما با خبر می شدند. به خاطر وابستگی مالی به خانواده های مان آن ها روی ما مسلط بودند و برای مان تعیین تکلیف می کردند و برای همین نامزدی مان به درازا کشید.

خواهر شوهرهایم اصلا به چیزی پایبند نبودند و محرم و نامحرم برای شان تفاوتی نداشت و مدام به دنبال خوشگذرانی بودند و مادرشوهرم با وجود اطلاع از ماجرای بی قید و بندی‌شان آن ها را سرزنش نمی کرد و حتی آن ها را تشویق به بی حجابی هم می کرد، کم کم کار به جایی رسید که مادر شوهرم من را تحت فشار قرار داد که مثل خواهر شوهرهایم باشم و حجاب و محرم و نامحرم را کنار بگذارم.

هر وقت به همسرم بابت درخواست های غیر مشروع مادرش اعتراض می کردم تا جلوی او و خواهرهایش بایستد فایده ای نداشت و چون اعتیاد داشت در برابر آن ها تسلیم بود و حتی به من می‌گفت درخواست های مادرش را مو به مو انجام دهم چون کاری از دستش بر نمی آید. زمانی که دیدم امیدی به زندگی با همسرم نیست و آینده ام با چنین خانواده ای رو به لنجزار می رود به دادگاه خانواده آمدم تا هر چه زودتر با طلاق از دام خانواده شوهرم که برایم پهن کرده اند رهایی یابم چون دیگر تحمل بی قید و بندی آن ها را ندارم.

منبع: خراسان