دوات آنلاین-"علی "مردی 51 ساله است که سالها با اعتیاد دست و پنجه نرم کرد و بالاخره این بیماری را شکست داد.او زندگیاش را توضیح داده است.
10 سال ،از 40 سیالگی سراغ مواد رفتم. تریاک مصرف میکردم. هفت یا هشت ماه هم شیشه مصرف کردم که این مدت برابر 10 سال تریاک برایم تخریب داشت . الان هم خدا را شکر نزدیک به 29 ماه است که به درمان رسیدهام.
عوامل متعددی داشت.نمیتوان یکی از عوامل را به تنهایی دلیل اعتیاد دانست، مثلا دوستان یا محیط و ... همه عوامل دست به دست هم دادند تا مشکل اساسی به وجود بیاید.
اعتیاد به سن نیست. اعتیاد حاصل جهل است و در هر موقعیتی احتمال دارد، بروز کند و فرد مسیری را برود که نباید.
اولین بار تفننی بود. در جمع دوستان، دور هم نشسته بودیم ، تعارف کردند و به خاطر کنجکاوی و با این خیال که معتاد نمیشوم، مصرف کردم. من اهل سیگار هم نبودم و الان هم نیستم. مثالی میگوید افرادی در دریا غرق میشوند که شناگر هستند، چون به خودشان اطمینان دارند، ولی کسی که شنا بلد نیست اصلا جرات نمیکند به جاهای عمیق برود. من هم چون اصلا سیگاری نبودم فکر نمیکردم در اعتیاد پا بگذارم .فکر میکردم اراده بالایی دارم و میتوانم به راحتی کنار بگذارم.
کم کم فهمیدم روزهایی که مصرف نمیکنم مشکل دارم ، کسل هستم، بیقرار هستم، استخوان درد دارم .یعنی به صورت کلی مشکل داشتم. به همین دلیل مصرف مصرف میکردم. چون در بیمارستان مشغول به کار بودم، به خیلی از پزشکان مراجعه کردم ولی نتوانستند کمکی بکنند. خیلی به من لطف داشتند و همه سعیشان را میکردند ولی بعد از مدتی دوباره برمیگشتم و مصرف میکردم .علتش را نمیداستم . پزشکان میگفتند. یک مقدار اراده میخواهد. ولی مشکل جای دیگر بود، سیستمهایی که در بدنم از کار افتاده بود باید راه اندازی میشد و من این کار را در کنگره 60 انجام دادم.
از رفتارهای من و اینکه دائم از خانه گریزان بودم و همیشه به بهانههای مختلف سعی میکردم با دوستانی که مصرفکننده هستند ارتباط داشته باشم. به همین دلیل رفتهرفته خانوادهام به شک افتادند و متوجه شدند چرا من این رفتار را از خودم نشان میدهم ولی آنها هم نمیتوانستند کاری برای من انجام بدهند و فقط باعث جنگ اعصاب در آن دوران شده بود.
از شب تا صبح بیدار بودن و دیر بیدار شدن. خدا را شکر الان همه چیز سر جای خودش برگشته و حتی روش زندگیام نسبت به دوران قبل از اعتیادم خیلی بهتر شده است. ان موقع حتی زمانی که برای دیدن مادرم به شهرستان میرفتم اطرافیان همه رفتار خاصی داشتم، البته مشکل را به من نمیگفتند اما متوجه میشدم رفتارهایشان عوض شده است. خود من آن موقع غرق اعتیاد بودم و نمیدانستم دلیل تغییر رفتارها چیست. فقط با خودم میگفتم چرا؟ پیش خودم فکر میکردم شاید قبلا وضع مالیام خوب بود و الان نیست. البته حالا هم که درمان شدهام وضع مالیام خوب نیست و با وانت زیتون ، سیرترشی و ...میفروشم اما اطرافیان به من احترام میگذارند . خدا را شکرهمه چیز درست شده است.
واقعیت این بود که من سعی میکردم و دنبال این بودم که راهکار مناسبی پیدا بکنم، اما فایدهای نداشت و مسیرهایی که رفته بودم همهاش به بنبست خورده بود.
دیدم که دائم تحقیر میشوم و در حال طرد شدن از جامعه و خانواده هستم. اوایل اعتیاد،دوران لذتبخشی است، ولی بعدها ذلتهایی را به همراه دارد که برای هیچ کس و حتی یک مصرف کننده قابل تحمل نیست.
خیلی. شاید هر دو سال یکبار برای ترک اعتیاد میرفتم، ولی موفق نمیشدم.
من وقتی راه میرفتم تصور میکردم یک نفر پشت سرم است و تعقیبم میکند. در خانه هم یکسری کارهایی انجام میدادم که الان یادم میافتد شرمنده خانواده میشوم. زمانی که شیشه مصرف میکردم رفتارهای من یکسری مشکلات را به وجود آورده بود که داشتم از زندگی و خانواده دور میشدم، این در حالی است که در مدت 10 سالی که تریاک مصرف میکردم، درست است که تخریب داشت اما زندگی عادیام را میکردم و تخریب آن به اندازه شیشه نبود، تخریب شیشه خیلی بالا است.
چون تریاک ،ماده مخدر سنتی و گیاهی است اما شیشه که ماده مخدر صنعتی است و چون مصنوعی و شیمیایی است سلولهای مغز را از بین میبرد.
{با بغض} بدترین خاطره این است که من مادر سیدی داشتم که قبل از شروع مصرفم به او خیلی احترام میگذاشتم و الان هم واقعا به او احترام میگذارم. یکبار سر مصرف شیشه او را کتک زدم که هیچ وقت یادم نمیرود، عید بود و به شهرستان رفته بودیم او به من گفت پسرم تو آمدهای خانه ما عید دیدنی اما الان رفقایت را جمع کردهای و میخواهی مواد مصرف کنی، الان است که فامیلها برای عید دیدنی بیایند. من هم بدون هیچ مقدمهای بلند شدم و خانه را به هم ریختم و مادرم را زدم که خیلی خاطره بدی است. جواب مادری را که سالیان سال برای من زحمت کشیده بود و خیر مرا میخواست با آن شیوه جواب دادم.
+الان در بین اعضای خانواده از آن روزهایی که مصرف کننده بودهای حرف میزنی؟
گاهی از آن روزهای تلخ صحبت میشود اما در ادامه همه میگویندباید این اتفاقات میافتاد تا روش زندگی و رفتارت در خانواده، جامعه و بین اطرافیان عوض شود.
سطح آگاهی آنها در مورد کارشان بسیار بالا بود اما در مورد اعتیاد به نظرم به آن علمی نرسیدهاند که بتواند برای اعتیاد درمان کاملی را به کار ببرند البته در کل باید بگویم علم در مورد اعتیاد آنقدر پیشرفت نداشته است. همین الان هم پزشکان مملکت ما و کل دنیا نظری درباره درمان قطعی اعتیاد ندارند و میگویند اعتیاد جایگزین دارد اما درمان قطعی ندارد.
در جامعه ما به مصرفکننده به چشم دیگری نگاه میکنند البته طبیعی است، چون آگاهی ندارند و فکر میکنند مصرفکننده نمیخواهد مشکلش را حل کند، در حالی که واقعا اینطور نیست. به آنها حق میدهم چون نسبت به این مسایلی که گفتم آگاهی ندارند. یک مصرف کننده وقتی متوجه میشود ، به قول معروف معتاد شده،واقعا میخواهد مشکلش را حل کند و به این کار ادامه ندهد اما نمیتواند این در حالی است که در جامعه میگوید اگر فرد یک ذره غیرت و همت داشته باشد،مشکل حل میشود. واقعا اینجور نیست چون اگر درمان به روش علمی نباشدشخص نمیتواند موفق شود. مواد مصرف نکردن خیلی سخت است.
ما به افرادی که تفننی مواد مخدر مصرف میکنند میگوییم نامزد اعتیاد. توصیهام به چنین افرادی این است که زودتر به خودشان بیایند و تا پیهای ساختمان را موریانه نخورده است، ساختمان را بازسازی کنند. آنهایی هم که واقعا درگیر هستند به نظرم به فکر درمان باشند.