دوات آنلاین-مونا زندی از جمله فیلمسازان مستعد زن سینمای ایران است که بواسطه حضور مؤثرش در سینمای مستند، در فیلمهای سینمایی اش رگههایی از ساختار مستند در کنار پرداختی رئالیستی دیده میشود. مونا زندی در فیلم دومش بخوبی از پس معرفی و شخصیتپردازی کاراکترهای فیلم برآمده است.
فیلم سینمایی بنفشه آفریقایی دومین ساخته سینمایی مونا زندی حقیقی مثل فیلم اول این فیلمساز دارای فضای زنانه است و قهرمان فیلم شوکو زنی است که از میانسالی عبور کرده و در زندگی اش دچار چالشی میشود. فیلم بنفشه آفریقایی فیلمی است که مبتنی بر روابط بین سه شخصیت اصلی فیلم است و فیلمبرداری آن آبان ماه سال قبل در شهر آمل انجام شد. بنفشه آفریقایی یک درام عاشقانه جاندار بین یک زن کاراکتردار، مصمم و چند وجهی با مرد کمی منفعل، مردد و متزلزل است. فیلمی زیبا و اومانیستی که بشدت لحظات عاطفی جذابی برای مخاطب خلق میکند.
بعد از پیروزی انقلاب در هر دهه بتدریج فیلمسازان زنی وارد چرخه سینمای حرفهای شدهاند که حرفهای زیادی برای گفتن داشتهاند. در ابتدای دهه هشتاد مونا زندی بعد از سالها تجربه اندوزی درکنار کارگردانهای بزرگی مثل رخشان بنی اعتماد و کیانوش عیاری در سال 1384 اولین فیلم بلند سینمایی اش عصر جمعه را ساخت؛ فیلمی اجتماعی درباره چالشهای یک زن – مادر جوان که برای بقا در جامعه دچار چالشهای اساسی با جامعه و پسر نوجوانش میشود و زندی بابت سوژه حساس فیلمش در اکران دچار مشکلاتی شد و شاید بههمین دلیل بین ساخت عصر جمعه و بنفشه آفریقایی یک وقفه یک دههای بهوجود آمد و طی این سالها در حوزه آثار مستند کارهای شاخصی ارائه کرد. لحظههای دلتنگی، کاغذهای رنگی، زنان کارآفرین را ساخت و کتاب – مجموعه عکس خانه من را روانه بازار نشر کرد. با مونا زندی درباره ساخت فیلمش گفتوگویی انجام دادهایم.
هنوز هم شما و برخی از منتقدان با دیدن نام و فیلمهای من به یاد خانم بنی اعتماد میافتید.
در دهه هفتاد فیلمهای مهمی در حوزه سینمای اجتماعی ساخته شده است.
در فیلم بنفشه آفریقای سوای جنسیت یک موضوع انسانی را مطرح کردهام و البته محوریت درام کاراکتر یک زن است و ربطی به زن دهه نودی دارد و در هر مقطع زمان چنین جنس از زنان در جامعه ایران وجود دارد.
بله، شوکو متوجه میشود که همسر اولش فریدون توسط فرزندانش به خانه سالمندان منتقل شده است. او به همراه همسر دومش رضا تصمیم میگیرند تا فریدون را به خانه خودشان بیاورند. با آمدن فریدون در خانه رابطه هر سه تغییراتی پیدا میکند و اتفاقات تازهای در زندگی هر سه نفر به وجود میآید و خب این موقعیت دراماتیک است.
اصولاً شخصیتهایی که در اغلب فیلمهای سینمایی عرضه میشود مابه ازا ندارند و از شخصیتهای واقعی دور هستند. در دور و اطراف همه ماها آدمهای زیادی هستند که شخصیت جذاب و قابل توجهی دارند و میتوانند مورد استفاده قرار بگیرند. در مورد ملموس و واقعی بودن شخصیتهای فیلم باید عنوان کنم که فیلمنامه بر اساس قصه واقعی نوشته شده است و تخیل در آن جایی ندارد.
بله، زنی که به لحاظ کاراکتری بسیار قوی، چند وجهی و جذاب بود و متأسفانه دو سال قبل ازدنیا رفت. البته در خلق و رفتارش هیچ پیچیدگی آنچنانی دیده نمیشد و ساده بودن شخصیتش باعث جذابیتش شده بود.
بله، کارآفرینی برای تعداد زیادی از مردم میکند و حواسش به آدمهای دور و اطرافش است. زنی که در یک ساختار ملودرام میشد قربانی ترسیمش کرد.اما به سمت چنین فضایی نرفتم.
بله، در هر صورت برای بهتر شدن شرایطش تلاش میکند و در فیلم قبلی ام (عصر جمعه) هم شخصیت زن بسیار اکتیو و کنشمند بود و به رغم شرایط سختی که داشت اصلاً ناامید نبود و تلاش ستودنی و قابل توجهی از خودش ارائه کرد.
خب شرایط زیست و اجتماعی شوکو بسیار متفاوت است. این زن در سن کم تشکیل خانواده داده و دارای فرزند هم از شوهر قبلی اش است. اما سوگند فیلم عصرجمعه در جوانی مورد تعرض جنسی قرار گرفته و به همین دلیل از خانه فرار کرده است. مسیر زندگی این دو نفر خیلی با هم متفاوت است. هر دو این زنها همانطوری که اشاره کردم زنان قربانی نیستند و بر اساس بضاعتشان زندگیشان را ساختهاند. برای من وجود این نکات در شخصیت این دو زن بسیار جذاب است و در اغلب فیلمهای سینمای ایران زنها در موقعیتی که در آن درگیر میشوند منفعل و تبدیل به قربانی میشوند. از آن طرف هم در برخی از فیلم های سینمای ایران زنان در چنین موقعیت هایی پلید و بد میشوند و حد وسط کم نشان داده میشوند. در زندگی عادی هم خوشبختانه زنان برای تغییر شرایطشان سعی و تلاش زیادی انجام میدهند.
بله، با فیلمهایی که به عمد بخواهند با استفاده از عناصر ملودرام اشک تماشاگر را در بیاورند مشکل دارم.
این تعریف درباره دو مرد مصداق ندارد. رضا مرد منفعلی نیست و ماحصل شرایط موجود در اطرافش است. رضا نجار توانمند و زبردستی است که در کارش بواسطه جایگزین شدن اجناس قلابی به جای اصل و دست ساز خانه نشین شده است و در گذشته مغازه و کار و کاسبی براه و فعالی داشته است و اصلاً حاضر نبوده با نئوپان و سایر فرآوردههای مصنوعی کار کند. بنابراین شرایط جامعه باعث خانه نشینی او شده و هنر دست تقریباً به فراموشی سپرده شده است. معتقدم رضا نماد خیلی از آدمهایی است که اصیل، هنرمند و متفکر هستند و دلشان نمیخواهند فریفته چیزهای مصنوعی و بیهویت شوند. البته در این شرایط بازهم رضا دچار انفعال صرف نیست و در حوزه دیگری کار میکند.
بله، او هم شرایط خاص خودش را دارد.
دوربین را از تهران دور کردیم و به شمال کشور رفتیم. خانهای که در فیلم میبینیم خانه قدیمی و فرسودهای بود که در اصل مخروبه بود و صاحبان آن با شهرداری برای تبدیل ملک به پارکینگ به توافق رسیده بودند و کلی بازسازی در مدت دو ماه و نیم انجام دادیم تا خانه به فضای مورد نظرم تغییر پیدا کند. در اصل این ویژگی (نو کردن چیزهای کهنه) که در بیس داستانی فیلم وجود دارد، در واقعیت و در بازسازی خانه صورت گرفت.
فاطمه معتمد آریا بعد از خواندن فیلمنامه خیلی سریع موافقتش را با بازی در فیلم اعلام کرد. اما به هر حال اگر ایشان بازی نمیکرد به گزینههای دیگری فکر میکردیم و برای من حضور فاطمه معتمد آریا در فیلم خیلی مهم بود.
خیلی درگیر این نوع داستانها نیستم. اما به هر حال شرایط در سینما نسبت به زمانی که عصر جمعه را میساختم خیلی تغییر پیدا کرده و گسترش فضای مجازی شرایط متفاوتی را رقم زده است و ضمن امتیازات فضای مجازی چالشهای جدی در این عرصه وجود دارد و پدیده هوچی گری را هم ایجاد کرده و برخیها در این فضا برجسته میشوند و برخی دیگر به حاشیه رانده میشوند.
منبع: ایران