دوات آنلاین-سن و سال چندانی نداشت که مزه مواد را چشید، مزه ای که اگر چه در ظاهر شیرین و خوشایند بود اما تله ای بیش نبود. می گوید شانس آوردم در آخرین لحظاتی که در حال سقوط در داخل منجلاب اعتیاد بودم هوشیار شدم و خودم را از معرکه نجات دادم. پسر جوان می گوید: کشاورز بودیم اما در شهر زندگی می کردیم.
قبل از رفتن به خدمت سربازی اصلاً با دود و دم آشنایی نداشتم اما حین خدمت سربازی دوستانم مدام اطرافم بودند تا مصرف مواد را امتحان کنم. زمانی که به مرخصی می آمدم دوستانم به من پیشنهاد می دادند تفننی مواد مصرف کنیم تا حال و هوای مان کمی عوض شود و من هم به دلیل جوانی و بی تجربگی دست شان را رد نمی کردم.
دوستانم چون قبلاً در تله اعتیاد افتاده و از درون پوک و تهی شده بودند به دنبال دوستان جدیدی می گشتند تا به دورهمی دودی شان اضافه کنند و برای همین به من مدام پیشنهاد مصرف مواد می دادند. بعد از خدمت سربازی کم کم بدنم داشت به مواد عادت می کرد که خانواده ام از اوضاع و رفتارهایم متوجه قضیه شدند و مرا مجبور کردند دست از دوستان دودیام بردارم.
بعد از این ماجرا وقتی با خودم خلوت کردم دیدم که مصرف مواد هیچ چیزی جز سرافکندگی و بی خانمان شدن برای آدم ندارد. هنوز در لبه پرتگاه بودم و با سقوط در داخل منجلاب اعتیاد فاصله ای نداشتم که پایم را از دام اعتیاد بیرون کشیدم تا آینده ام دچار زیان نشود. با این که هنوز مواد نتوانسته بود مرا به خود وابسته کند اما چیزی نمانده بود خاکسترنشین شوم. به خاطر همین به کمپ آمدم تا با اراده دو چندان خود و کمک مشاوران با این هیولا بجنگم و پوزه اش را به خاک بمالم، با آبرو در جامعه حاضر شوم و مایه افتخار خانواده ام باشم.
منبع: خراسان- خراسان شمالی