دوات آنلاین-بمب؛ یک عاشقانه فیلمی است که حتما باید آن را دید. با این فیلم و خلاصهای از نقدهایی که درباره آن مطرح شده است، آشنا شوید:
خلاصه داستان
ایرج (پیمان معادی) و میترا (لیلا حاتمی) زن و شوهری فرهنگی هستند که در تهران سال 66 و در میانه بمبارانها دچار سردی شده اند و قهر کردهاند. آن ها آن قدر به انتها رسیده اند که حتی پس از شنیدن صدای آژیر قرمز هم به پناهگاه نمیروند و چیزی برای از دست دادن ندارند. از طرفی یکی از شاگردان ایرج در نوجوانی عاشق دختر همسایه شده است و...
به نوشته زموجی: شاید اگر از خودمان بپرسیم، چه میشود اگر پسر بچهای در حین بمباران و وضعیت قرمز که همهی اهالی ساختمان در پناهگاه دور هم جمع شدهاند، عاشق دختر همسایهشان شود، دریچه ورود به این فیلم را یافتهایم. نگاهی شاعرانه که به جنگ یا مفاهیمی همچون مرگ، رنگ و بوی دیگری میدهد. فیلم همین طور نگاهی موشکافانه و کنایهآمیز به وضعیت آن سالهای بچهها در مدرسه هم دارد. بستری که سرشار از تقابل نسلها و دیدگاههاست که شاید میتوان رگههایی از اجتماع امروز ایران را هم در فضای آن مدرسه دید
بازیگران
پیمان معادی, لیلا حاتمی, حبیب رضایی, سیامک انصاری, سیامک صفری, بهادر مالکی, رامین پورایمان, معصومه قاسمیپور, صبا گرگین پور, باران معادی, شهروز آقایی پور, ارشیا عبداللهی, نیوشا جهانی, محمود کلاری, سیامک ادیب, محمد زمانی, احسان عباسی, فرزاد رمضانی, فاطمه مرتاضی
کارگردان
پیمان معادی نویسنده و کارگردان بمب؛ یک عاشقانه است. پیمان معادی سال 1349 در آمریکا به دنیا آمد و 5 ساله بود که همراه خانواده راهی ایران شد.
معادی فیلنامه نویس زبدهای است اما بیشتر او را به عنوان بازیگر میشناسیم. جدایی نادر از سیمین، درباره الی، قصهها، ملبورن، ابد و یک روز و... از فیلمهایی است که معادی در آنها بازی کرده است. او همچنین در چند فیلم و سریال آمریکایی هم بازی کرده است.
معادی پیش از این در مقام کارگردان فیلم برف روی کاجها را ساخته بود.
نقد
مازیار معاونی در ماهنامه فیلم نوشته است: پایه و اساس و سنگ بنای ساختمان اصلی فیلم «عشق» است، هرچند که جلوهها و مراتب متفاوتی از آن را شاهد باشیم؛ عشق در حال سقوط (پیمان معادی و لیلا حاتمی به نقش آقای ناظم و خانم معلم)، عشق در حال شکلگیری (پسر و دختر نوجوان ساکن آپارتمان) و عشق قدیمی دوران نوجوانی (رابطه عاطفی کوتاه و مختصر برادر شهید آقای ناظم و خانم معلم در گذشته) اما آنچه این شکلها و موقعیتهای مختلف عاشقانه را به هم ربط میدهد بدون کوچکترین شک و تردیدی «جنگ» و اثرات آن در زندگی نسلهایی است که با پوست و خون تجربهاش کردند. بنابراین یکی از مهمترین امتیازهای دومین ساخته معادی را باید در باورپذیری آن و مخدوش نکردن خاطره مشترک آدمهایی دانست که آن شرایط منحصربهفرد و شاید تکرارنشدنی را درک کردهاند.
نت نوشت نوشته است: بمب، یک عاشقانه در کنار ستایش عشق و زندگی، به نوستالژی های دهه شصت هم اشاراتی داشته که به فیلم، فضایی صمیمی بخشیده است. تیله بازی، ضبط کردن کاست موزیک از روی هم، شیر کاکائو شیشه ای و کیک، خانه ها، فضای مدرسه، دیوار نویسی ها و… مواردی از این اشارات هستند. اما همین فضای مدرسه، باعث دو پاره شدن اثر شده است. لحن طنازانهی این سکانس ها، گرچه هم اجرای خوبی دارند و هم دید انتقادی پیمان معادی نسبت به سیستم آموزشی آن دوران را مطرح میکنند، اما هیچ تناسب و سنخیتی با دیگر سکانس های بیرون از مدرسه ندارند. چرا که لحن بخش دیگر فیلم نه تنها آن چنان طنازانه نیست، بلکه خیلی هم خط کشی شده و دراماتیک است. همین امر باعث میشود که گویی ما با دو سبک فیلم مواجه هستیم.
سرزمین هنر نوشته است: بمب یک عاشقانه، ایده ای دارد که همان عشق و ابراز آن است و نمادهایش یک معلم یعنی ذکایی در بزرگسالی و شاگردش یعنی مالکی در نوجوانی است. ابراز عشق بین این دو، همزمانی درهم تنیده ای دارد. اما این بار شاگرد به معلمش میآموزد که شاید دیگر هیچوقت نتواند معشوقش را ببیند. و بی شک این دو شخصیت با تمام حواشی درگیر در دهه شصت بودنشان مثل موتور گازی و چوب تنبیه و نوار کاست گرفتن و از طرفی تیله بازی و توپ از زیر ماشین بیرون کشیدن و شعارنویسی روی دیوار نقطه قوت این عاشقانه محسوب میشوند.
آسمونی نوشته است: شاید مثبت ترین جزء فیلم طراحی صحنه ولباس آن باشد که می تواند مخاطب را با خود همراه سازد و به فضای آن دوران ببرد و حس نوستالژی ایجاد کند. همچنین فیلمبرداری محمود کلاری از دیگر ویژگی های خوب آن در خلق فضاهای ملتهب و سرد می باشد. ریتم فیلم اما کند است و ضربه اصلی را همین ریتم کند به فیلم وارد می سازد. ابهاماتی نیز به فیلم وارد است که ناشی از ضعف فیلمنامه است.
گیم نیوز نوشته است: تنشهای موجود در این فیلم اساسا هیچ ارتباطی با تنشهای فیلم جدایی نادر از سیمین ندارند و همین به بازیگران کمک میکند تا شخصیتهای کاملا جدیدی را خلق کنند و مخاطب را حتا برای لحظهای هم به یاد آن دو نیاندازد. لیلا حاتمی در فیلم کم و کمرنگ بازی میکند اما حضور او همیشه احساس میشود. او حتا زمانی که در قاب نیست هم در ذهن مخاطب حضور دارد و البته حضور او سرانجام به یک شبهطغیان میانجامد که گره اصلی فیلم را باز میکند. در طرف دیگر، معادی یک تیپ شخصیتی را میسازد و جلو میبرد و درست لحظهای که انتظار میرود مثل بمب بترکد، با یک تکگویی مسخره، بی هویت و ناسنجیده که بد و بی ریخت هم ادا میشود، به طور کلی از حرکت میایستد. حبیب رضایی، بهادر مالکی و سیامک انصاری در بازی دقیقا همین کار را میکنند. سیامک صفری مثل همیشه ظاهر میشود و نقش همیشگی خود را ایفا میکند و به همین سادگی پروندهی بازیهای فیلم پیمان معادی بسته میشود.
فیلمبازان نوشته است: فیلم بمب سعی دارد توصیه بدهد. از شعار “بنی آدم عضو های یک دیگرند” که روی یکی از دیوارهای مدرسه به چشم میخورد گرفته تا دختر بچهای که به ایشان توصیه میشود با گفتگو پدر و مادر در آستانهی جدایی خود را کنار هم نگه دارد، نشان از راهی نو دارد. در حقیقت گفتگو موضوعی است که ممکن است هرچه فیلم پیرامون آن تولید شود باز هم کم است. چرا که راه حلی با کمترین هزینه و رو به جلو است با اینحال ایرادی که به فیلم وارد است اصرار بسیار بر این مضمون است. به نحوی میتوان گفت فیلمساز آنقدر حرفی که میخواسته بزند برایش مهم بوده که از پرداخت شخصیتهایش دورمانده است. چرا که فیلم از ابتدا، قصه یک زن و شوهر را پیش میبرد و سعی دارد نگاهی عاشقانه را رقم بزند با اینحال به روش موازی هم سعی در بیان مسائل اجتماعی هم دارد و می خواهد فیلمی اجتماعی هم داشته باشد که به نحوی میان این دو درگیر است. اتفاقی که ممکن است اگر با پرداخت دقیقتر شخصیت زن و شوهر و رابطه زناشویی آنها همراه بود، خود به خود این مضامین اجتماعی هم گفته میشد.