او را کشتم تا با زنش زندگی کنم
قاتل و همسر مقتول در یکی از خیابانهای مرکزی پایتخت خانهای اجاره کرده بودند و با هم زندگی میکردند. بنابراین با هماهنگی قضایی با بازپرس شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران آنها در خانه اجارهای دستگیر شدند.
دوات آنلاین-ارتباط پنهانی زنی جوان با مرد غریبه باعث شد آن مرد شوهر او را بکشد. این زن و مرد غریبه بعد از قتل چند ماه با هم زندگی کردند تا اینکه سرانجام دو روز پیش دستگیر شدند.
به گزارش خبرنگار ما دی ماه سال گذشته جسد سوختهای در بیابانهای اطراف مشهد پیدا شد. در تحقیقات اولیه و بررسی جسد مدرکی که هویت متوفی را نشان بدهد بدست نیامد.
همچنین در ادامه تحقیقات مشخص شد مرد سوخته براثر ضربه به سرش کشته شده است بنابراین با کنار هم گذاشتن شواهد فرضیه قتل قوت گرفت.
در ادامه تحقیقات مشخص شد جسد متعلق به مرد 37 سالهای است که چندی قبل خانوادهاش اعلام کردهاند ناپدید شده است.
ماموران پلیس آگاهی با ادامه تحقیقات پی بردند همزمان با اعلام مفقودی مرد 37 ساله همسر 36 ساله او نیز ناپدید شده است. این در حالی است که در ادامه تحقیقات معلوم شد زن جوان با پسر 24 سالهای ارتباط داشته است که همزمان با ناپدید شدن زن جوان او نیز مفقود شده و کسی از او خبری ندارد.
این درحالی بود که در ادامه تحقیقات جنایی مشخص شد پسری که با همسر متوفی ناپدید شده اهل شمال است و مدتی قبل از این اتفاقات به مشهد آمده بود.
به این ترتیب احتمال ارتباط پسر جوان با قتل به عنوان قویترین فرضیه مطرح شد و دستگیری او به عنوان مظنون به قتل در دستور کار ماموران پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت.
با گذشت چند ماه سرنخهایی از زن 36 ساله و پسر 24 ساله بدست آمد و در نهایت ردپای آنها در یکی از خیابانهای مرکزی تهران شناسایی شد.
آن دو در یکی از خیابانهای مرکزی پایتخت خانهای اجاره کرده بودند و با هم زندگی میکردند. بنابراین با هماهنگی قضایی با بازپرس شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران آنها در خانه اجارهای دستگیر شدند.
دو متهم روز گذشته در دادسرای جنایی تهران حضور یافتند و پس از جلسه بازپرسی به سوالات خبرنگار ما پاسخ دادند.
گفتوگو با متهم مرد
- چطور با این خانم آشنا شدی؟
او و همسرش پارسال برای سفر تفریحی به شمال آمده بودند و من به آنها ویلا اجاره دادم و بعد از آن با آنها آشنا شدم و این خانم به من گفت با شوهرش اختلاف دارد. پس از آن ارتباط پیامکی ما ادامه داشت ولی ارتباطمان خیلی طول نکشید. حدود تابستان یا پاییز بود که به خاطر ارتباط اینستاگرامی رابطه ما از سر گرفته و تماسها هم بیشتر شد تا اینکه تصمیم گرفتم به مشهد بروم. در مشهد در یک رستوران کار میکردم و رابطه ما هم ادامه داشت.
مقتول در کار خرید و فروش دلار بود. به بهانه خرید دلار با او ارتباط گرفتم و چند بار هم او را به رستوران دعوت کردم. دست آخر به او گفتم اصل ماجرایی که من را به مشهد کشیده پیدا کردن گنج است. یک نقشه گنج دارم که در بیابانهای اطراف مشهد است. وقتی به بیابان رفتیم از پشت ضربهای به سرش زدم و او را کشتم، بعد هم جسدش را سوزاندم.
به زن جوان زنگ زدم و گفتم شوهرت را کشتم. اول باور نکرد اما وقتی باور کرد قرار شد با هم فرار کنیم و به تهران بیاییم.
- بعد که به تهران آمدید چه کردید؟
خانهای که در آن دستگیر شدیم را اجاره کردیم و با هم زندگی میکردیم، من در رستوران کار میکردم و او هم خانهدار بود.
گفتوگو با متهم زن
- چرا با شوهرت اختلاف داشتی؟
وقتی 13 سالم بود با همسرم ازدواج کردم. این سالها او اصلا من را درک نمیکرد و با من بد رفتاری میکرد. چند بار از او خواستم از هم جدا شویم اما موافقت نمیکرد.
بله یک دختر و پسر که بزرگ هستند.
- در قتل شوهرت چه نقشی داشتی؟
من اصلا در جریان نبودم که چنین اتفاقی افتاده است.
12jav.net