پروین اعتصامی/ بارید ابر بر گل پژمردهای و گفت
ننواخت هیچگاه مرا، گرچه بیدریغ/ هر زیر و بم که گفت قضا، من نواختم
دوات آنلاین-شعری از پروین اعتصامی را درباره احسان بیثمر بخوانید:
بارید ابر بر گل پژمردهای و گفت/ کاز قطره بهر گوش تو آویزه ساختم
از بهر شستن رخ پاکیزهات ز گرد/ بگرفتم آب پاک ز دریا و تاختم
خندید گل که دیر شد این بخشش و عطا/ رخسارهای نماند، ز گرما گداختم
ناسازگاری از فلک آمد، وگرنه من/ با خاک خوی کردم و با خار ساختم
ننواخت هیچگاه مرا، گرچه بیدریغ/ هر زیر و بم که گفت قضا، من نواختم
تا خیمهٔ وجود من افراشت بخت گفت/ کاز بهر واژگون شدنش برفراختم
دیگر ز نرد هستیم امید برد نیست/ کاز طاق و جفت، آنچه مرا بود باختم
منظور و مقصدی نشناسد به جز جفا/ من با یکی نظاره، جهان را شناختم
12jav.net