2024/03/29
۱۴۰۳ جمعه ۱۰ فروردين
شوهرم زنان معتادرا به خانه می‌آورد

شوهرم زنان معتادرا به خانه می‌آورد

19 سال بیشتر نداشتم که با مهران پسر همسایه مان ازدواج کردم، پدر و مادرش چون با ازدواج ما موافق نبودند از همان ابتدا چوب لای چرخ زندگی ما می گذاشتند تا جایی که شوهرم برای انتخاب خود جلوی پدرش ایستاد

دوات آنلاین-روی صندلی سالن انتظار نشسته بود، دخترش مدام بهانه می گرفت و زن جوان از روی بی حوصلگی به دخترش غر می زد. وقتی نزدیک او شدم و علت حضورش را در مرکز مشاوره دادگاه جویا شدم گفت: نمی دانم از کجا بگویم، از خیانت همسرم یا از بی خیالی خانواده خودم و او، اما بر سر دو راهی نجات خودم و کودکم مانده و آمده ام تا از این مرد خیانتکار و هوس باز طلاق بگیرم. «معصومه» افزود: از دست کارهای همسرم به تنگ آمده ام و دیگر نمی خواهم با او زندگی کنم از طرفی خانواده ام می گویند باید فرزندم را به همسرم تحویل بدهم وگرنه اجازه نمی دهند بعد از طلاق به خانه آن ها برگردم ...

 

10 سال از ازدواج ما می گذرد. 19 سال بیشتر نداشتم که با مهران پسر همسایه مان ازدواج کردم، پدر و مادرش چون با ازدواج ما موافق نبودند از همان ابتدا چوب لای چرخ زندگی ما می گذاشتند تا جایی که شوهرم برای انتخاب خود جلوی پدرش ایستاد و پدرش هم او را از مغازه اش بیرون کرد. وقتی مهران بیکار شد و حامی نداشت چند سال به خانه پدرم رفتیم اما این تن پروری، کار دستش داد و دیگر سراغ کار نرفت و پدرم نیز عذر ما را خواست. 

 

زن جوان دخترش را در بغل می گیرد و می گوید: مهران دست به کار شد و با کمک هم زندگی خود را سر پا کردیم، با تولد فرزندم زندگی ما رونق عجیبی گرفت اما این خوشی یک سال بیشتر دوام نداشت. همسرم در فضای مجازی با چندین زن در ارتباط بود و کار ما شبانه روزی جر و بحث در این باره بود اما فایده ای نداشت و در این رفت و آمدهای غیر متعارف مهران اعتیاد شدیدی به شیشه پیدا کرد.

 

کار مهران شده بود خیانت به زندگی من و دخترم. برخی اوقات زنان را به خانه می آورد و با آن ها شیشه می کشید و ارتباط نامشروع داشت، وقتی به خانواده شوهرم گفتم حتی من و دخترم را به خانه خود راه ندادند و هنگامی که به سراغ پدر و مادرم رفتم آن ها هم گفتند طلاق بگیر و بچه اش را تحویل خودش بده تا در خانه ما جایی داشته باشی.

 

دخترم سه ساله است و من از دست رفتارهای مهران کلافه شده ام و توان زندگی کردن با او را ندارم، می خواهم از او جدا شوم و خودم را نجات دهم اما خانواده ام اصرار دارند باید بچه را به پدرش بدهم و جدا شوم، نمی دانم چه کنم، از طرفی چون شوهرم معتاد است دلم نمی خواهد که دخترم را به او بسپارم و از طرف دیگر هم می خواهم خودم را نجات دهم زیرا تنها دلیل ماندن من در این زندگی دخترم بوده است.

 

منبع: خراسان

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.