2024/04/19
۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
نقد فیلم آشغال‌های دوست‌داشتنی ؛ آشغال‌های دوست‌نداشتنی

نقد فیلم آشغال‌های دوست‌داشتنی ؛ آشغال‌های دوست‌نداشتنی

«آشغال‌های دوست‌داشتنی» بیش از آن‌که فیلمی سیاسی یا طرفدارانه از حزب یا جناح خاصی باشد، فیلمی است در ستایش زنانگی یا بهتر است بگوییم مادرانگی؛ و نه البته آن نوع نگاه مادرانه که در همه این سال‌ها نمونه‌اش را در سریال‌های آبکی تلویزیون یا بعضی فیلم‌ها با داعیه نگاه خاص به موضوع زنان دیده‌ایم

دوات آنلاین-«آشغال‌های دوست‌داشتنی» بیش از آن‌که فیلمی سیاسی یا طرفدارانه از حزب یا جناح خاصی باشد، فیلمی است در ستایش زنانگی یا بهتر است بگوییم مادرانگی؛ و نه البته آن نوع نگاه مادرانه که در همه این سال‌ها نمونه‌اش را در سریال‌های آبکی تلویزیون یا بعضی فیلم‌ها با داعیه نگاه خاص به موضوع زنان دیده‌ایم. «آشغال‌های دوست‌داشتنی» را بیش از هر چیز باید از زاویه نگاه مادرانی دید که در ایران یا هر کشوری که تاریخش بحران‌های زیاد داشته است، با آمدن هر نظام و دوره و حزب غالبی، با هر اتفاق و بحران و جنگی، بیش از همه، آن اتفاق روی دل‌هایشان مانده و داغداران ماندگار تاریخند و در ایران مگر کمند زنانی که با از دست دادن پسران و دخترانشان در اتفاق‌های تاریخی و بزنگاه‌های سخت، برای همیشه داغدار ماندند و اندوه از دست دادن عزیزان هیچگاه رهایشان نکرد؟

 

جدا از نگاه‌های سیاسی‌ای که به این فیلم می‌شود، شاید تقلیل‌گرایانه نباشد اگر بگوییم کارگردان آزرده ٦‌سال پیش و خوشحال این روزهای «آشغال‌های دوست‌داشتنی»، درباره مادران رنجدیده ایرانی فیلم ساخته و با نقش محوری‌ای که به «منیر خانم»، نقش اول فیلمش داده، خواسته بگوید تاریخ ایران چقدر زیاد به دل این مادران بدهکار است؛ به دل مادرانی که از آن کودتای ٢٨ مرداد درد دارند تا حالا که فرزندانشان در سال‌های آخر زندگی‌شان، آنها را گذاشته و رفته‌اند و این همان سیر تاریخی‌ای است که از زاویه دید یک زن نگران و شاید عامی تعریف می‌شود؛ چه در گفت‌وگو با شوهری که از نیروهای ملی مذهبی بوده یا پسری که در جنگ شهید شده یا برادری که از نیروهای چپ بوده یا فرزندی که به طنز، عنصری است معترض اما خوش‌نشین در کشوری غربی و همه اینها در خانه‌ای که سمبولیست‌ها شاید آن را «ایران» بدانند؛ جایی که کل قصه در آن روایت می‌شود.

 

اما جدا از زاویه نگاه فردی به این فیلم و آن‌چه هر کس ممکن است خود، طبق آن‌چه ترجیح می‌دهد از آن برداشت کند، ایده‌ای است که در «آشغال‌های دوست‌داشتنی» حرام شده است؛ ایده‌ای که انگار به محض رسیدن به ذهن نویسنده و کارگردان که هر دوی آنها «محسن امیریوسفی» است، آن‌قدر او را ذوق‌زده کرده که دیگر جلوی هر نوع خودانتقادی یا اصلاح این ایده را از او گرفته است. نیم ساعت اول فیلم را شاید بتوان بهترین قسمت آن دانست - موضوعی که انگار مد این روزهای فیلم‌های ایرانی است- نیم‌ساعتی که شخصیت «منیر خانم» کم‌کم در حال شکل‌گرفتن است و قصه با نرمی و دلنشینی خاصی پیش می‌رود تا این‌که سر و صدای چند نفر از معترضان به انتخابات ٨٨ در خانه او پیدا می‌شود و البته جز دو سه ثانیه، هیچ خبر دیگری از آنها نیست.

 

بعد از آن نیم ساعت اما فانتزی توی چشم زن و شاید بد نباشد بگوییم، توی ذوق زنی به فیلم اضافه می‌شود که تا قبل از صحنه پایانی فیلم جا خوش می‌کند و آن‌قدر خودش را پررنگ می‌کند که حوصله خیلی‌ها را سر می‌برد؛ این‌که آدم‌های مرده در خیال بازمانده‌ها -‌و چه کسی بهتر از زنی که هم مادر است، هم همسر و هم خواهر- سر و کله‌شان پیدا شود، نه موضوعی جدید است نه ایده‌ای تازه یافته در سینما. اما آن‌چه از لحاظ فرم، کارگردان «آشغال‌های دوست‌داشتنی» را به خود مشغول یا در اصل او را در چنگ خود گرفتار کرده است، «سعی» برای نگاهی جدید به این موضوع و درآوردن ایده‌ای تازه از آن است؛ موضوعی که بیشتر فیلم به آن می‌گذرد و آن همان ایده حرف‌زدن آدم‌های مرده در قاب‌هایشان، سر طاقچه است.

 

حال موضوع اینجاست که اگر کارگردان خواسته گفت‌وگویی بین چند نفر را شکل بدهد که هرکدام نماینده یک دهه از تاریخ معاصر ایرانند و البته مرده‌اند، ایده «قشنگ» حرف‌زدن از میان قاب‌های زهوار در رفته، آن هم در بیشتر زمان یک فیلم چقدر جواب خواهد داد؟ آن هم با وارد کردن طنزی که سعی دارد از تلخی ماجرا کم کند، غافل از این‌که بخش زیادی از آن، باسمه‌ای و خام باقی مانده و شاید به تلخی فیلم از دید تماشاگران حرفه‌ای اضافه هم کرده است. ایده استفاده از آدم‌ها یا مکان‌ها و زمان‌هایی که حذف شده‌اند، ایده جدیدی نیست؛ ایده‌ای که کارگردانان کاردرستی مثل «فون تریه» آن را مثلا در شاهکار «داگویل» با برداشتن دیوارها و مرزها خلق کرده‌اند یا فضایی حذف شده و مانور روی «نیستی» که در فیلم‌های «لینچ» خلق می‌شود؛ فیلم‌هایی که اگر قرار باشد فانتزی‌ای هم به آن وارد شود، بجا و به‌اندازه و دلنشین خواهد بود نه آن‌قدر توی چشم که کل فیلم را تحت ‌تأثیر قرار دهد.

 

موضوع دیگری که فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» را در همه این سال‌ها بر سر زبان‌ها انداخته، توقیف ٦ ساله آن و راه ندادنش به جشنواره فیلم فجر است؛ موضوعی که محسن امیریوسفی را آن‌قدر مشغول کرد و آن‌قدر به قول خودش انرژی‌اش را گرفت که نگذاشت او به فیلم دیگری حتی فکر کند! (نقل به مضمون در شب اول اکران «آشغال‌های دوست‌داشتنی» در سینما چهارسو)؛ گفته‌ای که به نظر، بیشتر یک بهانه ساده می‌آید تا یک دلیل واقعی. این وسط دراین‌باره یک سوال ساده مطرح است؛ این‌که اگر اساسا در ایران یا هر کشوری که محصولات فرهنگی با محدودیت‌هایی مواجهند، فیلمی یا هر محصولی توقیف می‌شود، نشان‌دهنده این است که آن محصول شاهکار است یا خوب است یا نقدی به آن وارد نیست؟ پاسخ مسلما خیر است و نمونه‌ها برای ثابت‌کردن این پاسخ، بسیار است؛ نمونه‌اش«عصبانی نیستمِ» درمیشیان یا «خانه پدری» عیاری و... که نقدهای بجا و بیجایی به آنها وارد است.

 

در چند روزی که از اکران «آشغال‌های دوست‌داشتنی» می‌گذرد، آن‌قدر ٦ سال توقیف این فیلم بر آن و حرف‌های کارگردان و نگاه تماشاگران و حتی منتقدان فیلم سایه انداخته که انگار جلوی یک نقد درست و درمان را گرفته. فیلمی که با همه سعی‌اش برای شعار ندادن، پر است از شعارهای تکراری و خسته‌کننده‌ای که پشت‌بازی‌های به‌ظاهر خوب اما در واقع، سطحی و ضعیف بازیگرانی مثل شهاب حسینی و حبیب رضایی پنهان شده است.

 

منبع: شهروند- الناز محمدی

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.