2024/04/20
۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
دادگاه خانواده؛ شوهرم به جای زن اولش من را طلاق داد

دادگاه خانواده؛ شوهرم به جای زن اولش من را طلاق داد

بعد از جدایی منتظر بودم که همسرم زن اولش را طلاق بدهد تا با هم ازدواج کنیم اما خبری نشد. وقتی دیدم همسرم من را فراموش کرده به سراغش رفتم اما به من گفت کاری به کار من ندارد چون زن و شوهر نیستیم و مشکلاتم به خودم ربط دارد

دوات آنلاین-زندگی زوجی بعد از گذشت چند سال با رو دست خوردن یکی از آن ها به پایان رسید. زن جوان که با کلی آرزو و ایستادن مقابل خانواده اش با مردی فریبکار پای سفره عقد نشسته بود به ناچار برای احقاق حق خود پا در دادگاه خانواده گذاشت تا از شوهرش شکایت کند. زن نگران می گوید: فریب خوردم و ساده لوح بودم.

 

از کسی رو دست خوردم که دم از عشق و جان فشانی می زد اما فهمیدم که آدم ها را نمی شود به این راحتی شناخت و به نیت واقعی شان پی برد. من در زندگی ام یک شکست را تجربه کرده بودم و با وجود مخالفت های شدید خانواده ام فریب مال و شهرت شوهرم را خوردم.

 

شوهرم زن و بچه داشت و قبل از ازدواج به من قول داد به خاطر اختلاف هایی که با همسر اولش دارد حتما از او جدا خواهد شد و گفت این کار نیاز به زمان دارد تا موقعیت مناسب پیش بیاید.

 

من هم با این وعده و وعیدهای پوچ او و البته با تعریف و تمجیدهای یکی از دوستان همسرم راضی به ازدواج با او شدم. بعد از ازدواج، همسرم برایم یک خانه اجاره کرد و خیلی به من توجه می کرد و مدام به من سر می زد. او برای من شوهر نبود بلکه رفیق بود، خوشحال از این اتفاق منتظر روزی بودم که با جدا شدن از همسر اولش همه وقتش را برای من بگذارد و عشق اش را تمام و کمال نثارم کند. هر وقت با شوهرم درباره جدایی از همسر اولش صحبت می کردم با ترش رویی به من می گفت اصلا دوست ندارد درباره او صحبت کند چون از او متنفر است و یاد آوری این ماجرا حالش را بد می کند. با این ترفندها هر بار وعده اش را عقب می انداخت. بعد از مدتی دیگر مثل سابق به من توجه نمی کرد تا این که دلیل اش را از او جویا شدم.

 

همسرم با چرب زبانی گفت به خاطر زن اولش اعصابش خرد است برای همین حوصله هیچ کس حتی من را ندارد. به من پیشنهاد داد برای خلاص شدن از دست هوویم از هم جدا شویم. با شنیدن این حرف اول ناراحت شدم و تعجب کردم اما شوهرم گفت نگران نباشم جدایی مان صوری است و بعد از این که همسر اولش را طلاق داد دوباره ما به عقد هم در می آییم و در واقع این کار برای فریب همسر اولش است. من که دل خوشی از هوویم نداشتم به خیال این که از دست او راحت می شوم قبول کردم و با دست خودم مهر طلاق را بر شناسنامه ام زدم.

 

 بعد از جدایی منتظر بودم که همسرم زن اولش را طلاق بدهد تا با هم ازدواج کنیم اما خبری نشد. وقتی دیدم همسرم من را فراموش کرده به سراغش رفتم اما به من گفت کاری به کار من ندارد چون زن و شوهر نیستیم و مشکلاتم به خودم ربط دارد و او در این زمینه مسئولیتی ندارد. با شنیدن این جملات تنم یخ زد و عرق سردی بر پیشانی ام نشست. تازه بعد از آن بود که متوجه شدم چه کلاهی سرم رفته است، برای همین به دادگاه خانواده آمدم تا با شکایت از شوهر متقلب ام حق و حقوق را بگیرم.

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.