2024/04/25
۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
طلاق برای فرار از زندگی در کانادا

طلاق برای فرار از زندگی در کانادا

يونس مرد بسيار خوبي بود و هست . او هيچ وقت مرا اذيت نكرد . هميشه به فكر من بود اينكه من اقدام به جدايي كردم به خاطر اختلاف سليقه اي است كه با هم داريم و قابل حل هم نيست

دوات آنلاین-قاضي دادگاه خانواده چندي پيش رسيدگي به پرونده طلاق زني را آغاز كرد كه بعد از سالها زندگي با شوهرش تصميم به جدايي گرفته است . اين زن مي گويد براي وطنش دل تنگ شده و نمي توانسته بيش از اين به زندگي در خارج از كشور ادامه دهد . پريسا كه با موافقت شوهرش براي جدايي اقدام كرده است. مي گويد ما هيچ مشكلي با هم نداشتيم اما.............

 

  • چند سال است كه با شوهرت زندگي مي كني ؟

- 7 سال پيش با او آشنا شدم و ازدواج كردم . من عاشق شوهرم شده بودم . يونس مرد بسيار خوبي بود .

 

  • در اين سالها زندگي‌تان چطور گذشت ؟

* همانطور كه گفتم يونس مرد بسيار خوبي بود و هست . او هيچ وقت مرا اذيت نكرد . هميشه به فكر من بود اينكه من اقدام به جدايي كردم به خاطر اختلاف سليقه اي است كه با هم داريم و قابل حل هم نيست.

 

  • تو كه از زندگي‌ات راضي هستي پس چطور تصميم گرفتي كه از شوهرت جدا شوي ؟

-يونس دوست داشت در كانادا زندگي كند و من هم بيشتر از اين نتوانستم مقاومت كنم و ما هر دو با هم تصميم گرفتيم كه به اين زندگي مشترك پايان دهيم.

 

  • با يونس چطور آشنا شدي ؟

- ما در صف بانك با هم آشنا شديم . يونس رئيس يك شركت بزرگ تجاري بود و براي انجام كارهاي بانكي اش آمده بود من هم كاري در آنجا داشتم ما هر دو در صف صندوق بوديم كه به خاطر طولاني شدن اين صف و براي پر كردن وقتمان  سر صحبت را باز كرديم و به اين ترتيب با هم آشنا شديم يونس شماره تلفنش را به من داد از ان روز به بعد با هم به صورت تلفني در تماس بوديم و بعد از مدتي هم او به خواستگاري من امد و با هم ازدواج كرديم .

 

  • زماني كه يونس به خواستگاريت آمد در مورد او تحقيق كرديد ؟

- بله پدر و مادر من بسيار حساس هستند به همين خاطر هم به طور دقيق در مورد يونس تحقيق كردند . چند ماه طول كشيد تا پدرم يونس را تاييد كند  . زماني كه تحقيقاتش تمام شد به من گفت كه به نظر مي رسد يونس فرد مناسبي براي زندگي باشد و من هم جواب مثبت را به يونس دادم .

 

  • در مدتي كه يونس از تو خواستگاري كرده بود و پدرت داشت تحقيق مي كرد با يونس ارتباط داشتي ؟

- بله داشتم، ما با هم بيرون مي رفتيم و صحبت مي كرديم البته خانواده ام در جريان بودند من مي خواستم كه يونس را بيشتر بشناسم و انها هم با اين كار مخالفتي نداشتند . واقعيت اين است كه من در اين مدت عاشق يونس شده بودم و او هم به شدت به من علاقه مند شده بود به همين خاطر هم من در ازدواج با او ترديد نداشتم و زماني كه پدرم گفت  يونس پسر خوبي است من خيلي سريع جواب مثبت را دادم .

 

  • دوران نامزدي شما چقدر طول كشيد ؟

- خيلي طول نكشد  از آن جايي كه  يونس مشكل مالي نداشت و خانه و ماشينش هم آماده بود ما هم خيلي زود جهيزيه را آماده كرديم و مراسم عروسي برگزار شد زندگي مشترك مان را شروع كرديم . يونس مراسم عروسي مفصلي براي من تدارك ديده بود و انصافا چيزي كم نگذاشت . همه چيز خيلي عالي بود و با توجه به اينكه يونس همه چيز را مطابق ميل من انجام مي داد من بيشتر از قبل فهميدم كه او مرا دوست دارد .

 

  • خودت هم جايي شاغل بودي ؟

- من شاغل نبودم اما به صورت حرفه اي تنيس بازي مي كردم و عاشق اين ورزش بودم به همين خاطر هم همان ابتدا در مورد اين علاقه ام با او صحبت كردم خوشبختانه يونس هيچ مشكلي در اين زمينه نداشت . حتي مرا كمك مي كرد كه بيشتر در تنيس پيشرفت كنم . من و يونس زندگي بسيار خوبي داشتيم .

 

  • مهريه اي كه براي خودت انتخاب كردي خيلي عجيب بود . در واقع مي توان گفت كه ارزش ريالي نداشت .چرا  به عنوان مهريه چيز باارزشي انتخاب نكردي ؟

- چون مي خواستم به يونس ثابت كنم كه چشم به اموال او ندوخته ام و براي من زندگي با او دوست داشتني و مهم است  ضمن اينكه مي خواستم يك وسيله ورزشي را به عنوان مهريه انتخاب كنم تا علاقه ام به  رشته ورزشي ام را بيش از بيش به شوهرم نشان دهم .

 

  •  شما كه در ايران زندگي خوبي داشتيد چرا به خارج از كشور رفتيد و به مشكل  برخورديد؟

- اينكه به خارج از ايران برويم پيشنهاد يونس بود . يك سال از ازدواجمان گذشته بود كه يونس برا انجام يك ماموريت كاري به  كانادا رفت از وقتي كه برگشته بود تمام فكر و خيالش اين بود كه به كانادا برود و در آنجا زندگي كند . من به او گفتم كه ترك كردن ايران برايم سخت است و نمي توانم اين كار را بكنم . اما يونس آنقدر اصرار كرد كه چاره اي بجز رفتن با او نديدم . البته همان ابتدا به يونس گفت كه اگر نتوانم تحمل كنم بايد به ايران بازگرديم . او هم قبول كرد.

 

  •  پس چرا كار به جدايي كشيد؟

- من همراه يونس رفتم و 6 سال هم در آنجا زندگي كردم ام اين 6 سال برايم عذاب و درد بود. من از وطنم دور بودم و خانواده ام را نميديدم . نمي توانستم ورزشي را كه دوست دارم دنبال كنم . اين مسايل باعث شده بود كه من تبديل به يك زن عصبي و پرخاشگر بشوم يونس متوجه نمي شد كه من چقدر در عذاب  هستم او مي گفت كه تو داري بهانه مي گيري در حاليكه اينطور نبود من دلم براي خانواده ام تنگ شده بود نميتوانستم با مردم كانادايي ارتباط برقرار كنم . من عاشق يونس بودم و چيزي كه باعث شده بود زندگي در كانادا را تحمل كنم همين عشقي بود كه نسبت به يونس داشتم اما بعد از مدتي ديگر نتوانستم تحمل كنم و يك روز به يونس گفتم كه ديگر نمي توانم ادامه دهم و از او خواستم كه به ايران باز گرديم . يونس مخالفت كرد و گفت همچنان دوست دارد در كانادا باشد . من روي حرفم پافشاري كردم و وسايلم را جمع كردم كه اگر يونس هم بر نمي گردد من به ايران برگردم . وقتي شوهرم ديد در تصميم جدي هستم به من گفت اگر دوست دارد بروي من حرفي ندارم برو . زماني كه به اين نتيجه رسيدي كه ديگر نمي خواهي بر گردي به من خبر بده تا موافقتم را با طلاق اعلام كنم.

 

  • تو تنها از كانادا به ايران آمدي ؟

- بله يونس حاضر نشد با من بيايد و من تنها برگشتم بعد از چند ماه فهميدم در كشورم چقدر آرامش دارم و چه كار بدي كردم كه زودتر از اين بر نگشتم با يونس تماس گرفتم و گفتم كه ديگر نمي خواهم برگردم او هم با طلاق توافقي موافقت كرد و من هم مهريه ام را بخشيدم.

 

  • شما بچه اي نداريد چرا ؟

- از آنجايي كه من هميشه در ترديد بودم و فكر مي كردم كه از شوهرم جدا شوم تصميم گرفتم كه بچه دار نشوم و زماني كه به ايران برگشتم و زندگي ام به ثبات رسيد بچه دار شوم همين فكر باعث شد كه هيچ وقت به بچه نداشته باشم  . به هر حال بچه هم پدر مي خواهد هم مادر. البته شرايط جامعه كانادا طوري بود كه من دوست داشتم فرزندم در آنجا بزرگ شود و يكي از دلايلي كه بچه دارد نشدم هم اين مسئله بود .

 

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.