2024/04/25
۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
نقد سریال لحظه گرگ ‌و میش ؛ از داستان تا کارگردانی

نقد سریال لحظه گرگ ‌و میش ؛ از داستان تا کارگردانی

سریال لحظه گرگ‌ و میش داستان یک خانواده از دهه شصت تاکنون را روایت می‌کند و توانسته است توجه طیف زیادی از بیننده‌ها را جلب کند.

دوات آنلاین-سریال لحظه گرگ‌ و میش داستان یک خانواده از دهه شصت تاکنون را روایت می‌کند و توانسته است توجه طیف زیادی از بیننده‌ها را جلب کند.

 

سریال لحظه گرگ‌ و میش به دو دلیل می‌توان اطمینان داشت کیفیت سریال «لحظه گرگ‌ومیش» افت نکند و تبدیل به اثری پربیننده شود. اولاً این سریال توسط همایون اسعدیان ساخته شده است که در کارنامه‌اش نام چند سریال موفق دیده می‌شود. دوما داستان و فضاسازی این مجموعه قدرت همراه کردن بیننده را دارد.

 

داستان

قصه سریال لحظه گرگ‌ و میش از دهه شصت شروع می‌شود؛ زمانی که کشور درگیر جنگ تحمیلی بود و سایه آن روی همه ارکان زندگی قرار داشت. هر بار این دهه،محور فیلم و سریال ها قرار گرفته، با اقبال نسبی مخاطب مواجه شده است؛ نمونه بارزش سریال «وضعیت سفید» یا فیلم‌های «نهنگ عنبر» و «بمب؛ یک عاشقانه». دهه شصت برای نسل‌های بعدی هم واجد جذابیت است چراکه خاطرات آن دوران مدام در قالب برنامه‌های تلویزیونی و نیز از زبان آدم‌های آن نسل روایت می‌شود. سریال لحظه گرگ‌ و میش داستان یک خانواده را محور قرار داده است که هرکدام به کاری مشغول هستند. داستان در قسمت‌های ابتدایی، داستان فرازوفرود نداشته اما روابط بین آدم‌ها به‌قدری طبیعی است که گویی داریم یک زندگی مهیج روزانه را می‌بینیم.

 

شخصیت‌پردازی

شخصیت‌های همراهی برانگیز، یکی از برگ برنده‌های سریال لحظه گرگ‌ و میش محسوب می‌شود. چهره بازیگرها قرابت کاملی با مردمان دهه شصت دارد که صداقت و روراستی مشخصه اصلی آن‌ها بود. این خصوصیت ذاتی در ظاهر شخصیت‌ها هم نمود دارد. یعنی در کنار مدل لباس، مدل مو، نوع آرایش و دیگر ویژگی‌های ظاهری، مناسبات بر اساس مدل رفتاری دهه شصت طراحی شده است. به‌عنوان نمونه، پدر خانواده مرده است و برادر بزرگ‌تر (علیرضا کمالی) برای خواهر و برادرها پدری می‌کند. او علاوه بر این‌که حواسش به رفتارهای دیگران است، مدام لبخند می‌زند، احترامشان را نگه می‌دارد و در مقابل، آن‌ها نیز رفتاری مؤدبانه دارند.

 

پایبندی به اصول، دیگر مشخصه مردمان دهه شصت است که مصادیق آن را در رفتار شخصیت‌های سریال لحظه گرگ‌ ومیش شاهدیم. مثلاً رفتار پسری که به‌تنهایی برای خواستگاری سراغ پدر دختر موردعلاقه‌اش رفته است، تقبیح می‌شود. شاید برای نسل جدید نوع برخورد دختران و پسران دهه شصت قابل‌درک نباشد اما آن زمان حجب و حیا اجازه نمی‌داد، مناسبات از حد معینی فراتر برود.

 

یک سکانس پر نکته در قسمت دوم سریال وجود دارد؛ پسری که از خارج برگشته است تا مقدمات خواستگاری خواهرش را فراهم کند، گله‌مند است. او به خواهرش می‌گوید ازدواج حق طبیعی تو است و فلان و بهمان؛ بااین‌حال شاکی است که چرا همه خبر علاقه‌مندی خواستگار را می‌دانند. اولاً این میزان از حساسیت نشان می‌دهد، حتی پسر خارج‌رفته روی جزئی‌ترین مسائل غیرت دارد. از آن مهم‌تر واکنش دختر است که با ایماواشاره می‌گوید توی اتوبوس آرام صحبت کند؛ او از این‌که دیگران متوجه ماجرای ازدواج و خواستگاری‌اش شوند، شرم دارد. نمایش حجب و حیا بدون شعار و منطبق با روانشناسی شخصیت‌ها به تصویر کشیده شده است.

 

کارگردان حواسش به ریزه‌کاری‌های همه شخصیت‌ها بوده است و بر اساس نشانه‌هایی که تاکنون داده شده، می‌توانیم به دغدغه هرکدام پی ببریم. پسر ارشد خانواده که پزشک است قصد ازدواج دارد. از آن‌طرف به همراه دوستش تصمیم گرفته‌اند به جبهه بروند. این‌ها نمونه‌هایی از جوان‌های دهه شصت هستند که «آرمان» داشتند و هیچ مانعی جلوی رسیدنشان به آرمان‌ها را نمی‌گرفت. خانواده مضطرب هستند ولی فراموش نمی‌کنند که دفاع از وطن وظیفه «همه» است.

 

سریال لحظه گرگ‌ و میش به‌خوبی تصویر واقعی یک خانواده دهه شصتی را به نمایش گذاشته است. مادر خانواده (فاطمه گودرزی) بعد از فوت همسر، با چنگ و دندان بچه‌ها را بزرگ کرده و همچنان شاغل است. بااین‌حال وقتی به خانه می‌آید، آشپزی را فراموش نمی‌کند و بعد از شام در کنار گپ و گفت اعضای خانواده، دستی به چرخ‌خیاطی دارد.

 

 شاید نسل جدید از دیدن چنین خانواده‌ای تعجب کند اما در سال‌های نه‌چندان دور، خانه‌ها پر بود از خواهر و برادر. مادربزرگ و پدربزرگ هم کنار خانواده زندگی می‌کردند. در شب‌نشینی‌ها همسایه، دوست و فامیل هم جای ثابتی داشتند. خلاصه این‌که در اضطراب سال‌های جنگ، آدم‌ها کنار هم بودند و مفهوم همبستگی ابتدا در نهاد خانواده معنا می‌شد. طبعاً نسلی که در طول شبانه‌روز و در بهترین حالت فقط چهره پدر و مادر را می‌بیند و سرگرمی‌اش ابزارهای مدرن است، درکی از تصویری که در سریال لحظه گرگ‌ و میش نشان داده می‌شود، ندارد. او نمی‌داند خانه‌ای با اتاق‌های متعدد یعنی چه؟ نمی‌داند غذا خوردن کنار یک سفره بزرگ چه لذتی دارد!

 

فضاسازی

علاوه بر شخصیت‌پردازی، خلق فضا در سریال لحظه گرگ‌ و میش منطبق باحال و هوای دهه شصت است. معماری خانه، بیمارستان،دانشگاه و عکاس‌خانه که لوکیشن های اصلی قسمت‌های ابتدایی بوده‌اند، بر اساس الگوی آن سال ها است. لوکیشن های بیرونی نیز از فضای آن دهه پیروی می‌کند؛ مثل باجه روزنامه‌فروشی، کیوسک تلفن، ماشین‌ها و ... . فضاسازی دقیق باعث می‌شود بیننده درک بهتری از مختصات آن دهه پیدا کند و با قصه بیش‌ازپیش همراه می‌شود.

 

کارگردانی

همایون اسعدیان در همین چند قسمت تسلط و تبحر خود در ساخت یک سریال عاشقانه تاریخی را ثابت کرده است. او در سینما و تلویزیون کارنامه‌ای قابل دفاع دارد. شاخص‌ترین سریالش «راه بی‌پایان» است که سال 87 پخش و با استقبال فراوان مواجه شد. «چراغ جادو» و «بچه‌های خیابان» دیگر سریال‌های موفق این کارگردان هستند اما «شب روباه» و «اگه بابام زنده بود» آثار قابل دفاعی به‌حساب نمی‌آیند. اسعدیان در سینما صاحب فیلم‌های موفق «طلا و مس»، «بوسیدن روی ماه»، «نیش» و «آخر بازی» است. او با چنین کارنامه‌ای به سریال لحظه گرگ‌ و میش رسیده است؛ سریالی که نشانه‌ها خبر از موفقیت آن می‌دهند. اسعدیان برای سریال جدیدش سراغ ستاره‌ها نرفته است اما فاطمه گودرزی، فرید سجادی حسینی، علیرضا کمالی، حسام محمودی و دیگران، بازی درخشانی ارائه کرده‌اند. کارگردان توانسته است استفاده‌ای درست از این بازیگران کند و از توانمندی‌شان در راستای باورپذیر شدن «لحظه گرگ‌ومیش» بهره بگیرد.

 

منبع: تبیان- احمد رنجبر

12jav.net

 

دیدگاه‌ها
رومینا صادقی 1398/02/25
در کل سریال خوبی نبود. گیریم هاش که اصلا خوب نبود. یاسمن بعد بیست سال همون جوری بود. مامانش هم که ماشالاه نمیدونم چجوری این همه عمر میکرد و اصلا هم پیر نمیشد. داداش های یاسمن هم که بعد بیست سال همون جوری بودن فقط موهاشون یه کم ریخته بود. بعدشم زمان جنگ اصلا دخترا روشون نمیشد به نامحرم نگاه کنن چه برسه اینکه باهاشون برن گشت و گذار و دور دور و رستوران
... 1397/12/26
متاسفانه این فیلم خیلی بدآموزی داره و محتواش دقیقا مثل فیلم های مزخرف ترکی هستش که هر کی هرچی خواست انجام بده اشکال نداره واقعا متاسفم.
لیلی رضوی فر 1397/12/24
بسیار ضعیف از هر لحاظ. واقعا نمیدونم چی باید گفت
زهرا 1397/12/24
این مثلا سریال جای نقد بسیاری دارد برای نمونه چندتا ذکر می شود. ۱.دوستی سوگند با اون پسر همکلاسیش امری کاملا عادی نشون داده می شود . بارها توسط یاسمن و اعضای خانواده اش که خصوصا خانواده شهید هستند خیلی عادی گفته میشه سوگند ادعا کرده که دوستش مادر پروانه را کشته انگار نه انگار که این دوست یک پسره نه دختر کوچک ترین حساسیتی وجود ندارد ۲.یاسمن به حدی از سروش متنفر شد که به خاطر گرفتن طلاق از همه حق و حقوقش گذشت بعد از اینکه با حامد ازدواج کرد به بهانه های مختلف با سروش ملاقات میکند و سروش هم براش مهم نیست ۳.دوست سوگند شماره یاسمن را از کجا پیدا کرد و توی بیمارستان اولین بار به یاسمن زنگ زد . مگه نه اینکه سالها حتی خبر هم از همدیگر نداشتن ۴.چرا حامد سالها با فکر یک زن نامحرم که همسر شخص دیگری بود مجرد ماند تا بالاخره باهاش ازدواج کرد
1397/12/24
چقدر رفتارهای نقش یاسمن احمقانس! اون از لجبازی و سرخود بودن تو ازدواجش با سروش ! اون از سکوت مسخرش در مقابل ارتباط و سفر رفتن سروش با اون زن و مرد دزد ! اون از ازدواج مخفیانش با حامد که هیچ توجیهی نداره چون اگه پنهان نمیکرد به حامد اجازه میداد تا کمبود پدر محمد رو پر کنه نه اینکه یه پسر هجده ساله رو شوکه کنه که مادرش شش سال قبل ازدواج کرده و حالا باید بپذیره این مساله رو ! پنهان کردن ازداجش از برادراش خیلی مزخرف بود اون هم برادرهای عاقل و تحصیل کرده! دیوونه بازی و داد و فریادش در رابطه با اتفاقی که برای سوگند افتاده هم باورپذیر نیست و باز هم لجبازی با افراد خونوادش مخصوصا رفتارها و برخوردهای زشتش با برادرش یوسف !
1397/12/20
واقعا این فیلمنامه را چه کسی نوشته ؟ جز غم و غصه را به ما انتقال نمیدهد، آخه کسی نیست از نویسندگان بپرسد این قصه ای که نوشتید یه کم به عالم واقعیت نزدیک باشد ، نه حس و رفتار حامد طبیعی است نه زندگی پنهانی کدوم مردی این را قبول میکند به خاطر یه عشق مسخره، ، حامد این طور لنگ در هوا بماند؟ نه زندگی درست درمانی نه فرزندی بعد ۵۰ سال، از اون عاطفه اغراق آمیز یاسمن به سوگند که در واقع دختر مردم است، خیلی بد خیلی بد، فقط اوایل سریال خوب بود گول خوردم دیدم اما اواسط و اواخر فیلم فقط داریم حرص میخوریم
موسوی 1397/12/20
به نظر خودم این سریال فوق العاده بود خودم به عنوان دهه ۵۷ شاید بهتر این مسایل درک کنیم صمیمت خانواده احترام متقابل حتی دوست داشتن واقعی بود نه مثل نسل جدید از دید روانشناسی نگاه کنیم پدر خانواده بعد طلاق باعث شد دخترش اسیب پذیر بشه با ازدواج با خانم که فقط به گردش پول دکتر فکر میکرد دخترش فدای انتخاب بد کرد بی توجهی به فرزند باعث میشه سمت انتخاب بد بره با پارتی مهمونی یکجورایی میخواد عقده خودش خالی کنه
1397/12/20
غیر از مامان توران ، حامد ، یوسف و عمه خانم و یکمی هم حنانه همه تو این سریال ضعیف و مصنوعی بازی میکنند و واقعا نابازیگر هستند و اصلا حس واقعی رو نمیتونن منتقل کنند
1397/12/20
فقط چند قسمت اول سریال قشنگ و جذاب بود ! فیلمنامه خوب شروع شده بود اما هر چی که به انتهای سریال میرسیم فیلمنامه داره ضعیفتر و بدتر میشه سریال پر از روابط دختر و پسر و بی اخلاقیست پر از بدآموزی برای نوجوون ها ست . نحوه ازدواج یاسمن و حامد هیچ توجیه منطقی نداره و الان هم بعد از پنجاه سال عمرشون این مدل زندگیشون غیرقابل باوره. ارتباط یاسمن با پسرش مصنوعیه و از اون بدتر با سوگند خیلی اغراق آمیزه!!! حیف وقتی که پای این سریال گذاشتیم
1397/12/19
بنظر من کارگردان و نویسنده فیلم با یک دست چند هندونه را برداشتن، ما در قسمت های ابتدایی سریال ماجرای عاشقانه حامد و یاسمن را میبینیم اما حالا قصه داره حول محور زندگی سروش و یاسمن می چرخه ، حالا به کنار خبر تلخ شهادت حامد و ازدواج یاسمن با سروش و دوباره آمدن حامد از اسارت و آن سکانس بدتر از زهر گریه حامد در حمام، و دیدار با یاسمن در مراسم پدر رازمیک، اون هم از نحوه افتضاح وصال حامد و یاسمن و حرف زندگی این دو حول محور سوگند ، و بدتر از اون در پی رضایت محمد باشن، ما هیچ عشقی در تنهایی این دو ندیدیم جز کمی نگاه و لبخند مسخرست، حالا که انقدر کام بیننده را از قسمت ۱۸ تلخ کردید هیچ ذوقی از قسمت ۴۰ به بعد از زندگی این دو شیفته ندیدیم موضوع این دو را نیمه کاره رها کردن به موضوع سوگند پرداختن فقط میخواستن فیلمو یه جوری جمع کنن، اونوقت میگن چرا میگید سریالهای ایرانی مزخرفه، تمام عشق و زیبایی که در ۱۳ قسمت اول نشون دادید خاکستر شد!!!!!!

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.