2024/04/19
۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
گفت‌وگو با مرد همسرکش: بهانه می‌گرفت که پول کم می‌دهم

گفت‌وگو با مرد همسرکش: بهانه می‌گرفت که پول کم می‌دهم

ای‌کاش دو کار را هرگز انجام نمی‌دادم یکی گرفتن پول نزول و یکی هم خوردن مشروب.

دوات آنلاین-مردی که همسرش را به قتل رسانده و سپس در تماس با پلیس موضوع را اطلاع داده و تسلیم شده بود در گفت‌وگو با «جوان» درباره زندگی خودش و انگیزه‌اش از جنایت توضیح داده است:

 

  • خودت را معرفی کن؟

اردشیر هستم ۴۳ ساله.

 

  • فرزند هم داری؟

بله، دو تا پسر دارم. اولی که نوجوان است از زن اولم است و دومی که ۲ ونیم ساله است از زن دومم.

 

  • چرا زن دوم گرفتی؟

سال‌ها پیش همسرم به خاطر اختلافی که داشتیم از من جدا شد و من و پسرم را تنها گذاشت و از آن زمان تا الان پسرم با خودم زندگی می‌کند. به همین دلیل دوباره ازدواج کردم.

 

  • چطور با همسر دومت آشنا شدی؟

هما آرایشگری داشت و هفت‌سال قبل یکی از بستگانم او را معرفی کرد و با هم ازدواج کردیم.

 

  • چرا او را به قتل رساندی؟

قصد کشتن او را نداشتم. می‌خواستم بترسانمش که این اتفاق افتاد.

 

  • چرا؟

هما همیشه غر می‌زد و دائم نق‌نق می‌کرد. از زندگی‌اش راضی نبود و بهانه می‌گرفت که به او پول کم می‌دهم به طوریکه خسته‌ام کرده بود.

 

  • شما که وضع مالی خوبی داشتی، چرا پول نمی‌دادی؟

من دو تا مغازه در بازار داشتم. در یکی از مغازه صنایع دستی می‌فروختم و در دیگری لوازم آرایشی، اما پول نزول مرا بیچاره کرد.

 

  • چرا نزول؟

مدتی قبل به خاطر سرمایه‌گذاری پول کم آوردم و به همین دلیل ۲۰۰‌میلیون تومان از یک بازاری پول با بهره ۵ درصد نزول کردم. فکر می‌کردم درآمد خوبی کسب کنم، اما اشتباه کردم. من نتوانستم بهره را بدهم به طوریکه ۶۰۰‌میلیون تومان بدهکار و مجبور شدم مغازه‌هایم را اجاره بدهم و خودم برای کار به مغازه لوازم آرایشی پدرم رفتم و مشغول به کار شدم. بعد از آن بود که درآمدم کم شد و نق‌نق‌های همسرم شروع شد.

 

  • درباره شب حادثه توضیح بده؟

آن شب حال خوبی نداشتم و به همین دلیل مشروب خوردم. همسرم مثل همیشه شروع به غر زدن کرد که با هم درگیر شدیم تا اینکه ساعت یک‌بامداد او به اتاق رفت و دراز کشید، اما آنجا هم‌نق می‌زد که عصبانی شدم به سراغش رفتم و گلویش را فشار دادم تا ساکت شود. همان لحظه پسر دو و نیم ساله‌ام که در اتاق بغلی گریه‌اش به گوشم رسید که به اتاق رفتم و او را برداشتم و به طبقه پایین که پدر و مادر و خواهرم زندگی می‌کنند، بردم. آن‌ها فهمیده بودن که با همسرم درگیر شده‌ام. نیم ساعتی آنجا بودم و بعد به طبقه بالا رفتم تا با همسرم حرف بزنم، اما وقتی بالای سرش رسیدم کبود شده بود و بدنش سرد بود که فهمیدم او فوت کرده است. تا صبح کنار جسدش ماندم و گریه کردم و در نهایت صبح موضوع را به خواهرم گفتم و با پلیس تماس گرفتم و موضوع را توضیح دادم.

 

  • مست بودی؟

بله، بهر حال خیلی خورده بودم.

 

  • حرف آخر؟‌

ای‌کاش دو کار را هرگز انجام نمی‌دادم یکی گرفتن پول نزول و یکی هم خوردن مشروب.

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.