دادگاه خانواده/ عاقبت ازدواج پسر بیپول با دختر ثروتمند
مردی که همسرش را طلاق داده وقتی زن جوان به او پیشنهاد داد دوباره با هم ازدواج کنند به مرکز مشاوره پلیس استان خراسان رضوی رفت تا از مددکاران راهنمایی بگیرد. او داستان زندگیاش را این طور تعریف کرد:
دوات آنلاین-مردی که همسرش را طلاق داده وقتی زن جوان به او پیشنهاد داد دوباره با هم ازدواج کنند به مرکز مشاوره پلیس استان خراسان رضوی رفت تا از مددکاران راهنمایی بگیرد. او داستان زندگیاش را این طور تعریف کرد:
خواسته پدرم این بود که بايد با دختري ازدواج كنم كه دست پدرش به دهانش برسد.
چند ماه دنبال خانوادهاي پولدار ميگشتيم تا به خواستگاري دخترشان برويم. بالاخره يكي از آشنايان دختر خانمي را معرفي كرد كه هم سر كار مي رفت و دستش توي جيب خودش بود و هم به قول معروف، پدر توپي داشت.
مراسم خواستگاري برگزار شد. پدر همسرم لام تا كام حرف نزد و به نظر مي رسيد راضي نيست وصلت انجام بشود.
ولي مادرش گرم مي گرفت و انگار مي خواست هر طور شده دخترش را راهي خانه بخت كند. اين خانواده اما و اگرهاي زيادي سر راهمان گذاشتند. هر جا هم حس مي كردند ما توان مالي براي اجراي امر و نهي هايشان نداريم، آستين بالا مي زدند و مي گفتند بحث مالي قضيه را خودشان حل مي كنند.
دو هفته بعد، جلسه ديگري برگزار شد و پدرِ عروس خانم كه با تحقيقاتي مفصل جيك و پوك زندگي مان را درآورده بود، بالاخره افتخار داد و حرفي زد. با اعلام موافقت او سور و سات عروسي جور شد. البته تمام خرج و مخارج را خانواده همسرم به عهده گرفتند و مي گفتند نمي خواهند آبروي شان به خطر بيفتد. مراسم خوب و آبرومندانهاي برگزار شد، اما چه فايده، از همان لحظهاي كه ميهمانها رفتند عروس خانم مرا روي صندلي حقارت نشاند و طوري صحبت كرد كه دلم گرفت.
حيف، خواهر بزرگش هم آنجا بود و نتوانستم جوابش را بدهم. غم سنگيني روي سينه ام نشست و براي خانه پدرم و صفا و سادگي خانوادهام دلتنگ شدم. ولي كاري از دستم بر نمي آمد و به خودم مي گفتم داماد فلاني شدن اين حرف ها هم دارد و اگر كمي تحمل كنم، اوضاع درست مي شود.
همسرم در دوران عقد، روانيام كرده بود، راه مي رفت و مرا خِفَّت مي داد و تا مي خواستم حرفي بزنم مي گفت: تو لياقت نداشتي بدبخت بيچاره، وقتي در مراسم عقدمان جلوي دوربين پوزخند ميزدي بايد يادت ميآمد چه كسي پول خرج كرده...
شنيدن اين حرفها عذابم مي داد، موضوع را به خانوادهام گفتم. مادرم كه از روز اول راضي به اين ازدواج نبود اشك مي ريخت.
اما پدرم همچنان مي گفت: پسر، چهار چنگولي به اين خانواده بچسب و ولشان نكن، مشكل تو تا روزي است كه پدر زنت سرش را زمين نگذاشته و وقتي كه بميرد ...
چند ماه ديگر گذشت. در اين مدت نحيف و لاغر شده بودم. همسرم برايم تعيين تكليف ميكرد كه با اقوام وآشنايان قطع رابطه كنم.
اين حرف برايم خيلي سنگين بود و نتوانستم تاب بياورم. از طرفي، حرفهاي ديگري پيش آمد و همسرم بدون اطلاع و هماهنگي با من، هر تصميمي كه دلش مي خواست مي گرفت و به او گفتم راضي به اين كار نيستم. او نظرات و خواستههايم را به تمسخر ميگرفت. مسئله ديگر دخالت هاي پدر و مادر همسرم بود، آنها به همه كارهايم گير مي دادند و فكر مي كردند با يك فرد كودن و بي عقل طرف هستند. نشستم و منطقي با همسرم حرف زدم. گفت از روز اول هم دوستم نداشته و به احترام پدر و مادرش با من ازدواج كرده است.
با اين شرايط به طور توافقي از هم جدا شديم. بعد از اين ماجرا اختلافهاي من و پدرم شروع شد، دنبال فرصت ميگشت سركوفت بزند كه چرا زنت را طلاق داده اي و ...
اوضاع روحي ام با اين حرفها خيلي به هم ريخته بود. با معرفي يكي از اقوام، كاري در مشهد پيدا كردم و به اين بهانه از شهرمان به اينجا آمدم.
چند ماهي گذشت و حال و هوايم عوض شده بود. اما دوباره همسرم تماس گرفت و مي گفت پدرش به او گير داده و حاضر است دوباره عقد كنيم.
راهم را گم كردهام، به پيشنهاد يكي از همكارانم كه آدم اهل مطالعهاي است به مركز مشاوره آرامش پليس رضوي آمده ام. ديگر نمي خواهم اشتباه هاي گذشته را تكرار كنم، بايد با مشورت و مشاوره تصميم درستي بگيرم.
نظریه کارشناس
درباره اين ماجرا، نظر يكي از مدرسان مهارت هاي زندگي را جويا شديم. "دكتر سيد مجيد موسوي راد" معتقد است: اصل همسانگزینی یا همان همترازی در زندگی زناشویی یکی از اصول مهم این رابطه است، البته این یک قائده 100 درصدی نیست.
چه بسيار کسانی که با وجود تفاوت های زیاد، زندگی مناسبی دارند که البته این موضوع مستلزم فهم مشترک طرفین از شرایط و پذیرش موضوع است، که در دین مبین اسلام نیز مثال بارزی از این ازدواج وجود دارد.
رئيس مركز مشاوره آرامش پليس خراسان رضوي افزود: نکته مهم دیگر در ازدواج که موضوعی پنهانی و مستتر می باشد، هدف افراد از ازدواج است، متأسفانه در این ماجرا، هدف مرد جوان از ازدواج، کسب پول و شرایط مالی بوده است.
وي خاطر نشان كرد: در تبیین این موضوع همین بس، که وقتی هدف، تناسبی با شرایط نداشته باشد در انتها آسیب ایجاد می شود.
آیا واقعا هدف ازدواج پول است؟
دكتر موسوي راد افزود: در این ماجرا نگاه مرد به ازدواج یک نگاه اقتصادی است، اما در اصل، ازدواج با هدف آرامش، پرورش، تکامل و رشد است. نه اقتصاد!!!!
در این ازدواج شخصيت دخترخانم، تحصیلات و دیگر شرایطش در حاشیه قرار داشته و صرف شرایط اقتصادی مبنای انتخاب بوده است. در ازدواج ملاک های متعددی جهت انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود که متأسفانه در این ازدواج، اقتصاد مهمترین و اولین ملاک بوده است.
تماس مجدد زوجین برای ازدواج مجدد نشان دهنده رسیدن به یک فهم واقع گرایانه زوجین از واقعیت و اصل ازدواج است که مستلزم بررسی دقیق موضوع توسط متخصص مشاوره در جلسات مشاوره می باشد.
نويسنده: غلامرضا تديني راد؛ كارشناس رسانه معاونت اجتماعي خراسان رضوی
12jav.net