2024/04/25
۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
نقد فیلم/ قانون مورفی را ببینیم یا نه؟

نقد فیلم/ قانون مورفی را ببینیم یا نه؟

فیلمنامه قانون مورفی، عملا يك كلاژ بدون چفت و بست است که به محض آن که تلاش کنی تا يك شخصيت را پی بگیری آن را رها می کند و دیگری را پیش می کشد. خرده قصه هایی مثل فرار دلقك ابتدای فیلم، خواهروبرادر خلافکار، طلاق فرخ، حتى ربوده شدن سارا، انگار که هرکدام از يك کهکشان آمده باشند، بی ارتباط به یکدیگر رها می شوند.

دوات آنلاین-اگر قانون مورفی را از نام آورترین عنصرآن يعني رامبد جوان شروع کنیم، با پنجمین تجربه سینمایی کارگردانی سروکار داریم که هم درام خانوادگی را آزمایش کرده، هم به سمت کمدی بچه دبیرستانی ها رفته و هم برای کارگردانی موفق یک فیلم جنایی، نامزد سیمرغ شده است.

 

این یعنی تاهمین جا با کارگردانی طرفیم که برخلاف سینمای یکدست سازی شده ایران در فضای درام های غالبا سیاه اجتماعی، نسبت به ژانرهای متنوع دیگر اشتیاق نشان می دهد. از طرفی ارتباط مستمرچندساله جوان با مخاطب تلویزیونی در خندوانه، نبض پسندعامه راهم زیرسرانگشتان او قرارداده است.

 

قانون مورفی، آخرین نمونه از همین اشتیاق و ذائقه‌سنجی است، اشتیاق به تست زدن یک کمدی اکشن استاندارد، مملو از صحنه های تعقیب و گریز پرتنش با ماشین در خیابانهای تهران یا سوار بر قایق در رودخانه های شمال یا حتی دوان دوان در بازار میوه و تره بار اما در عین حال حاوی دستمایه های همیشه جالب برای مخاطب عام است مثل عناصری از داستان های پلیسی وشوخی‌های کلامی.

 

جوان از پس کارگردانی يك اکشن پرسروصدا دست کم با توجه به تجربه های محدودسینمای ایران در چنین ژانری نسبتا برمی آید، در صحنه های دشوار به فیلم های زیادی ارجاع می دهد و با استفاده از کمدین های خندوانه و شوخی با هندوانه، تجربه تلویزیونی خودش را هم تداعی و زنده می کند. تا اینجا على القاعده باید همه چیز برای لذت بردن تماشاگرمهیا باشد.

 

انهدام يك فرصت برای فیلمنامه نویسی

اما طبق قانون مورفی وقتی همه چیز مهیاست که از يك فيلم لذت ببرید دقیقا هیچ قصه خوبی درست روایت نمی شود! چون از بدحادثه، این فیلم هم مثل هر سینمایی داستانی دیگری نه از کارگردانی اش که با  فیلمنامه اش شروع می شود. مخاطب عام بیش از هر چیز دنبال شنيدن يك قصه جالب با يك روایت منسجم است و این کاری است که رامبد جوان، فرصت زیادی برای تمرین کردنش نداشته است.

 

فیلمنامه قانون مورفی، عملا يك كلاژ بدون چفت و بست است که به محض آن که تلاش کنی تا يك شخصيت را پی بگیری آن را رها می کند و دیگری را پیش می کشد. خرده قصه هایی مثل فرار دلقك ابتدای فیلم، خواهروبرادر خلافکار، طلاق فرخ، حتى ربوده شدن سارا، انگار که هرکدام از يك کهکشان آمده باشند، بی ارتباط به یکدیگر رها می شوند.

 

ظاهرا تنها زنجیره موجود را باید با قهرمان قصه دنبال کرد، اما فرخ (امیرجدیدی) هم جز تکرار اعتقادش به بدشانسی، چیزی برای عرضه ندارد. در واقع او بی عرضه تر از آن است که بتواند داستان را پیش ببرد و موقعیت های داستانی هم هیچ کمکی به ارتقای سير شخصيتي او نمی کند. خب تا اینجا هم همه چیز مهیاست تا ضمن این که پای فیلم می خندیم، بعد از بالا آمدن تیتراژ احساس پوچی به ما دست بدهد و به سرعت هرچه را دیده ایم از یاد ببریم.

 

قصه نگویی برخاسته از بی مضموني

اما حتی پرت و پلاترین قصه ها یا ضعیف ترین فیلمنامه ها هم محتوا و مضامین خاص خود را منتقل می کنند. جالب آن که رامبد جوان که در خندوانه، استند آپ کمدی را به عنوان خالص ترین نوع کمدی کلامی در ایران زنده کرد، در قانون مورفی تلاش های عموما ناموفق کارگردان های ایرانی را برای سروشکل دادن به يک کمدی موقعیت تا جاهای خوبی جلو می برد. مضمون اصلی فیلم را شاید به زحمت بتوان حول عبور قهرمان از تقدیرگرایی و اعتقاد به بدشانسی دانست. به علاوه جنسی از اخلاق گرایی و خانواده محوری که همیشه مورد انتظار مخاطب عام و اقتضای سینمای ژانری است در کارهای جوان از جمله قانون مورفی نمود دارد، اما ظاهرا در همین ها هم نمی شود از خیر مقداری هجويات جنسی، اندکی مواد مخدر و به میزان لازم موزیك و رقص بی ربط گذشت.

 

قانون مورفي مثل سایر کمدی های اخیرسینمای ایران به خودش می گوید اینجا که تلویزیون نیست. پس می شود هش‌كيك بامزه باشد و مصرف کردنش، موقعیت های مفرح خلق کند و می شود با ارجاعات جنسی و ایجاد موقعیت ها و دیالوگ های خنده دار، روی باگهای فیلمنامه سرپوش گذاشت.

 

بنابراین دیگر باید بشود بدون محتوای پرداخت شده و وقت گذاشتن برای فکر کردن به يك حرف شسته رفته و مشخص، مخاطب را جذب کرد و پای گیشه نگه داشت.

 

اسرار جلب پایدار مخاطب

اما سیر سینمای صنعتی و تجاری در جهان نشان می دهد این یک اشتباه محاسباتی است. جلب مخاطب به شکل پایدار، بستگی مستقیم با قدرت قصه گویی دارد و اکشن، کمدی، فانتزی و تخیلی بودن تنها پیوست هایی بر شکل روایت قصه بوده که بر جذاب تر شدن آن تاثیرگذار است. حذف یا ضعف داستان و حفظ جذابیت های پرداخت سینمایی، گرچه در موارد خاص و معدود می تواند آورده داشته باشد، اما در بلندمدت دایره مخاطبان گسترده را کم می کند، چرا که به طور ضمنی به آنان این پیام را انتقال می دهد که فاقد حرف جالب برای شنیده شدن است، اوضاع این مدل فیلمسازی وقتی بدتر می شود که فیلمساز به مسائل آسيب‌ساز اجتماعی تکیه می کند و از کنایه های جنسی، استفاده اضافه بر سازمان موسیقی و رقص و ایجاد حس مثبت نسبت به مواد مخدر برای جلب مخاطب بهره ببرد.

 

در این شیوه، به طور طبیعی فیلم مخاطب رده كودك و نوجوان را از دست می دهد و تمایل خانواده ها برای حضور دسته جمعی در سالن سینما کاهش می یابد و این جنس سینما، عملا کمر به قتل زودهنگام خودش می بندد. قانون مورفی هم حتی با وجود نام رامبد جوان از این قاعده برکنار نیست. پست اینستاگرامی عصبانی رامبد جوان در نقد برخی واکنش ها به فیلمش را هم باید به همین حساب گذاشت، شخصیت سرشناس تلویزیونی که برنامه موفق و نسبتا مفرحی را سالها روی آنتن حفظ کرده، حالا در تجربه سینمایی جدیدش تنها مانده است و احتمال می رود به اندازه سایر کمدی های سینمایی موفق این سال ها، برنده گیشه و مزین به برچسب پرفروش ترین نشود.

 

اما خب این قابل درك بودن باعث نمی شود ادعای جوان قابل تایید هم باشد. و قانون مورفي على رغم طنازی و اکشن و ریتم تندش، واقعا فيلم مخاطب کودك و نوجوان نیست؛ هم به این دلیل که برخی مضامین آن مناسب این سن نبوده و هم به این دلیل که احتمالا بسیاری از شوخی ها برایشان قابل فهم نیست.

 

منبع: جام جم- فاطمه ترکاشوند

12jav.net

 

دیدگاه‌ها
هادی 1397/12/18
یکی از بد ترین فیلمهایی بود که تا حالا دیدم. واقعا توهین به شعور بیننده اس. لوس لوده و بی محتوا. اصلا هم خنده دار نیست. چندبار خواستم وسط فیلم پاشم. البته با حضور رامبد جوان یک همچین فیلمی قابل پیش بینی بود. من متعجبم چرا مجوز ساخت چنین فیلمهایی اصلا صادر میشه. فیلم یک نوع محصول محسوب میشه. آیا یک محصول بی کیفیت یا تقلبی را باید بتوان به راحتی تولید و تبلیغ کرد؟

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.