2024/03/29
۱۴۰۳ جمعه ۱۰ فروردين
بازی سرنوشت/ همه چیز از خانه مجردی شروع شد

بازی سرنوشت/ همه چیز از خانه مجردی شروع شد

نمی خواهم تقصیر کارهای اشتباهم را گردن دیگران بیندازم اما خانواده ام می توانستند بیشتر حمایتم کنند. اگر دغدغه ای داشتند باید با زبانی دوستانه می گفتند و غرورم را نمی شکستند. من اشتباه کردم و نتوانستم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم.

دوات آنلاین-مرد جوان در حالی روی صندلی راهروی دادگاه نشسته بود که حلقه قانون بر دستان او گره خورده بود. وقتی قبول کرد که از آن چیزی بگوید که سبب شده است راهش به دادگاه ختم شود مدام به خودش لعنت می فرستاد و می گفت: یک بار خطا کردم و تاوان آن را هم دادم. پشت میله های زندان قرار گرفتم تا بلکه سرم به سنگ زمانه بخورد و دوباره راه از چاه را تشخیص دهم اما ...جوان 26 ساله گفت: برای دومین بار است که باید حبس را تجربه کنم، در حبس اول که باز هم برای سرقت بود فرصتی پیش آمد تا خودم را پیدا کنم. شب ها روی تخت دراز می کشیدم و به سقف اتاق خیره می شدم.

 

در آن تاریکی که گاهی صدای گریه دلتنگی هم سلولی ام نیز به گوش می رسید به خودم بد و بیراه می گفتم که چرا باید پشت میله های آهنی باشم، چرا باید با دوستی با یک آدم از خدا بی خبر، وسوسه شوم و دست به سرقت بزنم و بعد هم کاسه و کوزه ها سر من بشکند.برای این سوال های بغرنج تکراری یک جواب بیشتر نداشتم و آن هم این که به خودم بگویم: پسر، آدم شو؛ راه خطا را بشناس؛ دو دستی زندگی ات را تقدیم هیچ و پوچ نکن؛ کمی فکر کن کجای این زندگی هستی...دوران حبس با تمام سختی هایش تمام شد و از زندان که بیرون آمدم یک نفس عمیق کشیدم و به سمت خانه رفتم.پدر و مادر با دیدنم خوشحال شدند، اما از فردای آن روز نصیحت های عذاب آور خواهران و برادران که هر یک با احساس مسئولیت، نگران آینده ام بودند شروع شد تا جایی که سر این مسائل با خانواده ام اختلاف پیدا کردم. پدرم می گفت: تو آدم کم فهمی هستی، باید دستت را بگیریم و مراقب باشیم تا دیگر دست از پا خطا نکنی. این حرف ها عذابم می داد، از طرفی با هیچ یک از فامیل و آشنایان رفت و آمدی نداشتم چرا که نگاه تحقیرآمیزشان برایم آزار دهنده بود.در این شرایط از خانواده ام جدا شدم و زندگی مجردی در پیش گرفتم. سرکار می رفتم و خرج خودم را در می آوردم. یک روز یکی از آشنایان در خیابان مرا دید. برخورد او سرد و توهین آمیز بود.

 

با دیدن این رفتار از کوره در رفتم و به اوحرفی نامربوط گفتم. پس از این برخورد، با خانواده و اقوام کاملا قطع ارتباط کردم و دیگر سراغی از آن ها نگرفتم. با معرفی یکی از دوستان در کارگاه تولیدی یکی از آشنایان مشغول کار بودم اما چه فایده که باز هم نتوانستم خودم را مدیریت کنم و با دوستی آشنا شدم که هم مرا پای بساط مواد مخدر نشاند و هم سبب شد عهدی را که پشت میله های زندان با خودم بسته بودم زیر پا بگذارم.همه چیز از خانه مجردی شروع شد، تامین هزینه اعتیاد و ... سبب شد در سرقت وسایل خودروهای مردم همپای او شوم و این طور بود که دوباره به دام افتادم و حالا باید برای دومین بار حبس را تجربه کنم. نمی خواهم تقصیر کارهای اشتباهم را گردن دیگران بیندازم اما خانواده ام می توانستند بیشتر حمایتم کنند. اگر دغدغه ای داشتند باید با زبانی دوستانه می گفتند و غرورم را نمی شکستند. من اشتباه کردم و نتوانستم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم.

 

منبع: خراسان/ خراسان جنوبی

12jav.net

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.