2024/04/18
۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
از خیانت تا جنایت هولناک

از خیانت تا جنایت هولناک

13 سال قبل در حالی که 15 سال بیشتر نداشتم، پای سفره عقد نشستم و با برگزاری مراسم عقدکنان، دوران نامزدی من و احمد آغاز شد. دو سال بعد بزرگ ترها جشن عروسی ما را برگزار کردند و ما به زندگی مشترکمان در منزل پدر شوهرم ادامه دادیم تا این که دو ماه بعد منزلی را که ارثیه پدر بزرگم بود به صورت اقساطی از پدرم خریدیم و در آن جا ساکن شدیم.

دوات آنلاین-نمی دانم چگونه به انحراف کشیده شدم و زندگی ام را به سوی تباهی سوق دادم چرا که آشنایی و ارتباط های نامشروع مرا از زندگی با احمد  دلسرد کرده بود. از سویی رفتارهای خشن و برخوردهای تند او با من و فرزندانم زندگی آشفته ام را در آستانه فروپاشی قرار داد و از طرفی من هم به خاطر بلندپروازی هایم دیگر به زندگی با او علاقه ای نداشتم ولی احمد حاضر نبود مرا طلاق بدهد تا این که تصمیم وحشتناکی گرفتم.

 

زن 28 ساله ای که به اتهام قتل فجیع همسرش با همدستی یک جوان میوه فروش و با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) و با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شده است پس از آن که به سوالات تخصصی مقام قضایی پاسخ داد به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و گفت: در یکی از روستاهای شهرستان فاروج در استان خراسان شمالی به دنیا آمدم. پدرم کشاورز است و هزینه های زندگی را از همین طریق تامین می کرد من هم تا کلاس دوم راهنمایی در روستا تحصیل کردم تا این که «احمد» به خواستگاری ام آمد. او دوست برادرم بود و مانند بسیاری از جوانان روستا در تهران کارگری می کرد .

 

 13 سال قبل در حالی که 15 سال بیشتر نداشتم، پای سفره عقد نشستم و با برگزاری مراسم عقدکنان، دوران نامزدی من و احمد آغاز شد. دو سال بعد بزرگ ترها جشن عروسی ما را برگزار کردند و ما به زندگی مشترکمان در منزل پدر شوهرم ادامه دادیم تا این که دو ماه بعد منزلی را که ارثیه پدر بزرگم بود به صورت اقساطی از پدرم خریدیم و در آن جا ساکن شدیم.

 

ولی به دلیل بیکاری همسرم زندگی ما تامین نمی شد و از سوی دیگر هم می خواستم بهترین امکانات را داشته باشم تا به بلندپروازی ها و آرزوهایم جامه عمل بپوشانم به همین دلیل در سال 1390 زمانی که پسرم سه ساله بود تصمیم به مهاجرت گرفتیم و در بولوار طبرسی شمالی مشهد ساکن شدیم.

 

 آن زمان شوهرم در امور مربوط به لوله کشی گاز مشغول به کار شد ولی آرام آرام آن کار را رها کرد و دوباره به کارگری روی آورد.

 

شرایط زندگی ما رفته رفته سخت تر می شد و ما سعی می کردیم در مناطق ارزان قیمت و حاشیه شهر خانه اجاره کنیم این درحالی بود که همسرم مصرف مواد مخدر سنتی را آغاز کرده بود و برای هر موضوع بی اهمیت من و فرزندم را کتک می زد .

 او ندادن جهیزیه توسط خانواده ام را هم بهانه ای برای شروع دعواهایش قرار می داد به طوری که دیگر از رفتارهایش خسته شده بودم در حالی که پسر دیگرم نیز به دنیا آمده بود ولی او نه تنها از کارهایش دست برنمی داشت بلکه به خاطر درس نخواندن فرزندم نیز مرا تحقیر می کرد تا این که تیرماه سال گذشته با جوانی به نام «مهرداد» آشنا شدم که در میوه فروشی دایی اش در بولوار بهمن منطقه خواجه ربیع مشهد کار می کرد آن روز شماره تلفنم را به او دادم و این گونه رابطه ما از طریق تلگرام و پیامک آغاز شد.

 

 وقتی احساس کردم مهرداد کاملا عاشقم شده است احساسات او را با بیان سرگذشت تلخ زندگی ام تحریک می کردم و به او می گفتم شوهرم معتاد است و مدام مرا کتک می زند.

 

مهرداد از من خواست تا از شوهرم طلاق بگیرم و به عقد او دربیایم ولی من می گفتم که او مرا طلاق نمی دهد و این گونه مهرداد را وادار می کردم تا کاری برایم انجام بدهد. به همین دلیل نقشه قتل شوهرم را طرح کردم و در یکی از شب های اوایل اردیبهشت همسرم را با همدستی مهرداد به قتل رساندیم و جسد او را در همان منزل اجاره ای دفن کردیم کاش لحظه ای به عاقبت این کار می اندیشیدم تا این گونه با زندگی خود و فرزندانم بازی نمی کردم و ..

 

ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی

 

منبع: خراسان

12jav.net

 

دیدگاه‌ها
مسعود 1397/07/12
با سلام لطفا هر دو نفر را در محل همان خانه قصاص کنید. خدایا پناه میبرم به تو از رذالت حیوان ادم نما.مسعود-استرالیا

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.