گفتوگو با معتاد درمان شده درباره نحوه ترک مواد خدر
حدود 19 سالم بود و چون پدرم مصرف کننده بود و موادش را قایم میکرد، جاسازش را پیدا کردم و در حالی که اصلا نمیدانستم مواد چیست، اولین بار با شیره تریاک شروع کردم البته از بچگی علاقه و گرایش به مواد داشتم.
دوات آنلاین-"داوود هستم یک مسافر، بیش از 30 سال شیره، شیشه، حشیش و الکل مصرف کردم و حالا دو سال و نیم است که رهایی دارم."داوود چرا معتاد شد و چگونه خودش را نجات داد؟او در گفتوگو با تپش این جزییات را شرح داده است.
+ اولین بار چطور شد که مواد مصرف کردی؟
_ حدود 19 سالم بود و چون پدرم مصرف کننده بود و موادش را قایم میکرد، جاسازش را پیدا کردم و در حالی که اصلا نمیدانستم مواد چیست، اولین بار با شیره تریاک شروع کردم البته از بچگی علاقه و گرایش به مواد داشتم.
+ یعنی پدرت جلوی تو مصرف کره بود و تو هم کنجکاو شده بودی که بدانی چیست؟
_ بله همین طور است. پدر بزرگم هم تریاک کوپنی از داروخانه میگرفت و چون آن تریاکها خشک بود جلوی من میشکستند و میریختند توی قوطی. صدای آن تریاک که خرد میشد همیشه در گوش من بود و دوست داشتم ادای آنها را در بیاورم.
+ چی شد که نوع مصرفات عوض شد؟
_ به هر حال ما انسانها تنوعطلب هستیم و اولین باری که تریاک را مصرف کردم حالم بد شد و دیگر مصرف نکردم. بعد از آن بود که مشروب مصرف کردم. بعد از مدتی دیدم بوی مشروب آبرویم را میبرد برای همین با حشیش آشنا شدم و بعد دوباره تریاک را شروع کردم و متوجه شدم بیشتر نشئه میشوم . خوابهای خیلی خوبی میدیدم و بیشتر کار میکردم. کمکم به سمت شیشه رفتم. چون چند سال بود که مصرف کننده قهار تریاک شده بودم، یکی از دوستانم به من گفت اگر میخواهی تریاک را کنار بگذاری مادهای به نام شیشه آمده، از او خواستم شیشه برایم بیاورد، او هم این کار را کرد و شیشه و پایپ برایم آورد. وقتی برای اولین بار شیشه کشیدم خیلی سر حال شدم .از ان به بعد هم تریاک مصرف میکردم و هم شیشه البته این را هم بگویم که سال 65 هم یکی از رفقایم از آلمان "ال.اس.دی"آورده بود که آن موقع یک بار مصرف کردم.
+ چه مدت شیشه مصرف کردی و در ان مدت توهم هم داشتی؟
_ هشت سال.من به آن صورت توهم نداشتم اما خیلی کارهای دیگر میکردم و یکی از توهماتم این بود که به خانوادهام شک داشتم. چون من شیشه را با تریاک مصرف میکردم این توهم که شیطان یا چیزهای عجیب ببینم برایم به وجود نیامد اما به هر حال چیزهایی وجود داشت و به مرور زمان شکام به خانوادهام بیشتر شد. دفتر تلفنهای آنها را همیشه میگشتم و فکر میکردم با کسی رابطه دارند. کارهای عجیب دیگری هم میکردم مثلا من اصلا نجار نبودم، اما از خیابان چوب میآوردم و ساعت دوازه نصفه شب به پارکینگ میرفتم و شروع میکردم به نجاری. یا دستگاههایی را که خراب بود میآوردم و پیچهایشان را باز میکردم بدون اینکه تعمیرات بلد باشم.
+ چه شد که به فکر درمان افتادی؟
_ اوایل به فکر درمان نبودم، چون اصلا بلد نبودم درمان چیست. من 30 سال مصرف کننده مواد مخدر بودم و حتی یکبار هم ترک نکردم. این در حالی است که اغلب افرادی که مصرف کننده هستند ممکن است 10یا 20 بار ترک کرده باشند. من فکر میکردم اعتیاد ترک کردنی نیست و کسی که لبش به مواد مخدر بخورد تا آخر عمر با آن میماند.تا اینکه باجناقم کمکم کرد .اصلا در ذهنم نظر مثبتی نسبت به درمان نداشتم و فقط میخواستم ببینم چیست. بعد با مشاوران صحبت کردم و دیدم راه منطقی است نمیخواهند من را ترک بدهند و چیزی را تحمیل کنند بلکه راه انسانسازی را نشان میدهند و دارو و درمان در کنار آن است. این روش برخلاف جاهای دیگر است که گفته میشود در کوتاهترین مدت ممکن شما را ترک میدهیم، از زمان شروع درمان تا رهاییام 10 یا 11 ماه طول کشید و الان هیچگونه تمایلی به مواد ندارم.
+ به گفته خودت از 15 سالگی تا 45 سالگی به مدت 30 سال مصرف کننده بودی، قاعدتا در این مدت تشکیل خانواده دادی و احتمالا صاحب فرزند هم شدی. در این مدت مشکلی نداشتی؟
_ موقع ازدواج، پول دادم آزمایش اعتیادم منفی درآمد. همسرنمیدانست اما بعد به مرور متوجه شد به هر حال آدم وقتی با همسرش زندگی میکند ، تابلومیشود. دفعاتی هم پیش آمد که همسرم سرزده به خیابان آمد و فهمید مصرف میکنم بعد گفت:"اگر میخواهی بروی تو خیابان و جلوی در خانه مردم مواد مصرف کنی، بیا در خانه خودت مصرف کن".
+ بچه هایت چطور فهمیدند؟
_ جلویشان نمیکشیدم. من در آشپزخانه مصرف میکردم، در را میبستم و نمیگذاشتم آنها ببینند اما گاهی هم یک موقع سرزده میآمدند که زیاد مهم نبود .موضوع علنی شده بود و همه میدانستند.
+ بدترین خاطرهای که از دوران مصرف داری چیست؟
_ معمولا آنهایی که زمانی اعتیاد داشتند،خاطرات خوبشان را به یاد میاورند چون اعتیاد همهاش خاطره بد است.من قیافه خوبی داشتم پولدار بودم و ... اما زندان رفتن و شلاق خوردنهایم جزو خاطرات خیلی بد است. هویت و شخصیتام از دست رفت .اینها همه بدیهایش بود ولی همانطور که گفتم آنهایی که اعتیاد دارند بیشتر خوبیهایش یادشان است و یادشان میرود که چه بدبختیهایی داشتند.یک موقع تریاک گیر نمیآمد و دو ساعت زیر باران باید راه میرفتیم که یک مقدار تریاک گیر بیاوریم.اعتیاد همهاش سختی است.
+ به هر حال به جایی رسیدی که تصمیم به درمان گرفتی .چه شد که در تصمیمات جدی شدی ؟
_ قبلا پدرم، برادرهایم، عموهایم و رفقایم را دیده بودم که میرفتند ترک میکردند اما چهارماه بعد دوباره مواد میزنند اما مشاوران به قدری خوب با من صحبت کردند و خوب توضیح دادند که بیماری اعتیاد چیست و چگونه درمان میشود که نظرم درباره بیدرمانی اعتیاد عوض شد. در نهایت مشاوران مرا متقاعد کردند که اعتیاد، بیماری است . بعد هم جهانبینیام را تغییر دادند.
+ بعد از اینکه به درمان رسیدی هیچ وقت به فکرت رسید که دوباره مصرف کنی؟
_ به هیچ عنوان. من آدمی بودم که عاشق مشروب بودم ولی از موقعی که درمان شدهام اگر جایی بروم که مشروب باشد باز هم تمایلی به آن ندارم. من الان به دیگرانی که میخواهند ترک کنند،خدمت و کمک میکنم و انقدر از این موضوع شاد هستم که حالم بیشتر از همیشه خوب است. چون سیستم بدنم خوب شده است و نیازی ندارم به آن فکر بکنم. البته اینها همه تاثیر آموزشهایی است که برای درمان دیدهام .در درمان مثلث جسم، روان و جهان بینی وجود دارد. جهان بینی خیلی مهم است و ان است که نگاه را عوض میکند.ممکن است آدم حشیش بکشد و لذت ببرد اما چه تاوانی باید بدهد؟ در اموزشها نگاهم به دنیا عوض شد.
+ در این مدتی که مصرف کننده بودی، خودت کسی را به مصرف تشویق کردی؟
_ اگر بگویم نه دروغ گفتهام. ناخودآگاه پیش آمد.گاهی چهار پنج نفری مواد مصرف میکردیم یک بار کسی در جمعمان امد که بار دومش بود مواد میزد و حتی بلد نبود زغال را کجا بگذارد ،وافور را برعکس میگرفت، ما همه چیز را یادش دادیم.
+ بعد از اینکه خودت به درمان رسیدی دنبال آنهایی که هممصرفات بودند رفتی تا برای درمان دعوتشان کنی؟
_ دو سه نفر از دوستانم را دعوت کردم و حتی به رهایی هم رسیدهاند. ما بعد از این که درمان شدهایم ،رایگان به دیگران خدمت میکنیم نه به ما پولی میدهند و نه پولی از کسی میگیرند ولی ما تا جایی که بتوانیم به آنهایی که هنوز مصرفکننده هستند ،کمک میکنیم.
+ توصیهات به آنهایی که الان مصرف کننده هستند چیست؟
_ توصیه من برای افرادی که مصرف کننده هستند این است که برای یکبار هم که شده ،مشاوره شوند.ما نمیخواهیم کسی را ترک بدهیم بلکه داستان انسانسازی است. من خودم جزو مشاوران هستم همیشه به آنهایی که مشاوره میخواهند، میگویم: "خداوند انسانها را بیشتر از دو سه دفعه در طول زندگیشان صدا نمیکند، اگر گوش کردید خداوند کمکتان میکند و به راه میایید اما اگر گوش نکردید به یک چشم به هم زدن میبینید زندگیتان به نابودی کشیده میشود."
12jav.net