حرفهای پدر و خواهر باران شیخی بعد از آزادی دختر 8 ساله اراکی
وضع مالی بدی نداریم اما ثروتمند هم نیستیم. اما حرف و حدیثهایی برایمان درآوردند که روحیه ما را نابود کرد و آبرویمان را به خطر انداخت .
دوات آنلاین-باران شیخی بعد از 23 روز اسارت در چنگ آدم ربایان ساعت 5 بامداد دیروز آزاد شد. آدمربایان که اعضای یک خانواده بودند این دختربچه 8 ساله را به دلیل اختلاف مالی که با پدرش داشتند ربوده و برای آزادی باران 600 میلیون تومان خواسته بودند. آنها دختر اراکی را به استان سیستان و بلوچستان برده بودند تا اینکه عاقبت دستگیر شدند.
پدر باران هنوز باورش نمیشود دختر هشت ساله اش زنده وسالم است و به زودی می تواند او را ملاقات کند.
وی به جام جم می گوید: نجات دخترم از دست آدم رباها بهترین خبری بود که روز سه شنبه از طریق پلیس شنیدم دراین 24 روزی که او در خانه و نزد من، مادرش و دو فرزند دیگرم نبود شرایط خیلی بدی را گذرانديم و شب و روزهای سختی را در نبودش سپری کردیم اما در این مدت همچنان امید به نجات او از سوی پلیس داشتيم.
وی افزود: باران کوچکترین فرزند است و صبح وقتی خبر ازادی او را شنيدم با پلیس تماس گرفتم و خواستم اجازه دهد تابه سيستان و بلوچستان بروم و دخترم را در آغوش بگیرم که ماموران از من خواستند منتظر بمانم چراکه تا دو روز آینده او را به شهر اراک منتقل می کننند و می توانم همراه خانواده ام او را ملاقات کنیم. ساعاتی بعد از آزادی باران با او تلفنی حرف زدم. میگفت حالش خوب است. من باشنیدن صدایش گریه کردم. صدایم میلرزید و قدرت حرفزدن نداشتم و باورم نمی شد که او زنده است و صدایش را می شنوم. باران میگفت بابا نگران باشه حالم خوب است و دلم برای تو و بقيه اعضای خانواده تنگ شده است.
یکی از خواهران «باران» نیز در حالی که از شنیدن خبر رهایی خواهر کوچولویش بسیار خوشحال بود و خدا را شکر میکرد، به ایران گفت: «ما سه خواهر و یک برادر هستیم که همگیمان ازدواج کرده و باران دختر کوچک خانواده و بسیار عزیز و مورد توجه همه است. او روحیه آرام و لطیفی دارد و آنقدر مهربان است که همه دوستش دارند. از وقتی که او ناپدید شد ما شب و روز نداشتیم اما پلیس به معنای واقعی شبانه روز کنارمان بود و کوچکترین سرنخ را با دقت پیگیری میکرد.»
او ادامه داد: «این 24 روز از یک طرف نگران سرنوشت «باران» بودیم اما آنچه که بیشتر اذیتمان میکرد شایعاتی بود که در فضای مجازی درباره این اتفاق پخش شده بود. در این مدت حرفهای زیادی درباره خانواده ما مطرح شد. پدر من کشاورز و باغدار و مردی بیحاشیه است. وضع مالی بدی نداریم اما ثروتمند هم نیستیم. اما حرف و حدیثهایی برایمان درآوردند که روحیه ما را نابود کرد و آبرویمان را به خطر انداخت .
در این مدت خیلیها به ما تلفن کردند و مدام خبرهای اشتباهی و آدرسهای دروغین دادند، میگفتند باران فلان جا است یا مثلاً این مقدار پول بدهید تا جای بچه را به شما بگوییم اغلب تماسها درخواست پول بود ما هم امیدوار میشدیم اما پلیس بهصورت شبانه روزی همه این شمارهها را بررسی کرد و مزاحم بودن آنها روشن شد. ما آزادی «باران» را مدیون زحمات شبانه روزی پلیس هستیم. ما هنوز باران را ندیدهایم اما با روحیهای که از او سراغ دارم میدانم دوری از خانواده او را خیلی اذیت کرده است. هنوز نمیدانیم چرا او را دزدیدهاند. فقط آدم رباها چند روز بعد از ربودن باران زنگ زدند و درخواست 600 میلیون تومان پول کردند. باران در این مدت 3 بار با خانوادهام صحبت کرده بود اما نمیدانستیم کجاست.»
12jav.net