آیا آزادیهای ما با ازدواج از بین میرود؟
به نظر جامعه، فرد متأهل مسئولیتپذیرتر به نظر رسیده و در نتیجه این احساس مسئولیت جایگاه اجتماعی و حتی شغلی او را تحت تأثیر قرار میدهد.
دوات آنلاین-هرکس واقعه ازدواج را به شکلی تجربه میکند و تفسیر و درک متفاوتی از آن دارد. یکی به صورت ناهوشیار به آن پاسخ میدهد و دیگری آگاهانه. واکنش یکی بیولوژیک است و فرد دیگری آن را تغییر اجتماعی و خانوادگی تعبیر میکند. یک فرد آن را مورد توجه قرار میدهد و به روی آن نیروگذاری روانی میکند و آن را مهم جلوه میدهد و ممکن است شخص دیگری بیتفاوت از کنار آن عبور کند و آن را همچون هزاران اتفاق ساده زندگی برشمارد. در این که ازدواج یک حادثه عظیم و رویدادی ژرف در گستره زندگی هر انسانی است، شکی نیست. آمادگی، نگرش و تفسیر افراد از این موقعیت در چگونگی به سرانجام رساندن آن حائز اهمیت است و نوع واکنش و پاسخگویی افراد به آن میتواند خشنودی افراد در آینده را تحت تأثیر قرار دهد.
میتوان گفت: یکی از مرموزترین پرسشها در علوم انسانی همین است که چرا ازدواج میکنیم؟ چرا باید ازدواج کنیم؟ ازدواج چیست؟ هر یک از علوم به نحوی درصدد پاسخ به این سؤال برآمدهاند. هر چند هنوز پاسخ جامع و مانعی به آن ندادهاند تا آدمی را قانع کنند. علوم انسانی، زیستی، اجتماعی، شناختی، عرفانی و الهی، هر کدام بعدی از این پدیده چند مقولهای را مورد بررسی قرار دادهاند و پاسخی با توجه به حیطه علمی خود برای آن در نظر گرفتهاند.
از نظر علوم زیستی و تکاملی میتوان ازدواج را پاسخی برای نیاز جنسی و تولید نسل دانست. پر واضح و مسلم است که با وجود این نیاز، سلایق جنسی عاملی میشود در جهت برآوردن آن و این عمل نتایجی دربر دارد که یکی از آنها موجب تولید مثل و تداوم حیات آدمی در این کره خاکی است. برآوردن این نیاز با یک شریک جنسی متعهد از جمله امنترین راهحلهای بشری برای اجتناب از بیماریهای جنسی بوده است و دیگر اینکه فضای مناسب ازدواج سبب مهیا شدن این شرایط بوده و در همین بستر کودکانی پا به دنیا گذاشتهاند که زمینه را برای ادامه زندگی موجب شدهاند.
از نظر علوم روانشناختی و وجودی، نیاز به صمیمیت و رهایی از تنهایی از جمله دغدغههای انسان در طول قرنها بوده و یکی از نیازهای روانی اساسی در انسانهاست. با این پیشفرض میتوان ازدواج را پاسخ به نیاز عمیق انسان و آنهم تنهایی دانست، انسانی که هزاران سال مونسی جز خدا و همسر خویش نیافته و آن را در قالب اشعار و اسطورهها به ثبت رسانده و برای آیندگان به میراث گذاشته است.
طبق مثلث استرنبرگ، مکمل نیاز به صمیمیت، تعهد است. صمیمیت دارای عناصری است که در غیاب تعهد، خطرآفرین و نگرانکننده است. این عناصر شامل خودافشایی، دیگرخواهی، توجه، اکرام، روابط صمیمانه، درک متقابل و همدلی است و عدم تعهد زمینه را برای خیانت و افشای مسائل خصوصی شخص پدید میآورد. عشق با صمیمیت و بدون تعهد، به دوستی سطحی میماند و هیچ آیندهای برای آن نمیتوان متصور شد. خانواده، محل امنی برای حفظ ارزشها و پرورش کودکان و تربیت نسل آینده است و منجر به آسیب کمتر و داشتن شهروندان سالم و کاهش جرم میشود.
از مقولههای دیگر در امر ازدواج ابعاد غیرمادی و معنوی آن است. انسان هزاران سال است با اعتقاد به ادیان و مکاتب مختلف پدیده ازدواج را پاس داشته است و آن را از امور مقدس و مرزی میان گناه و عصمت در نظر دارد. این باور در میان اکثریت مردمان این سیاره نهادینه و تقدیس شده است، چنان که در قرآن، تورات و انجیل به انجام آن سفارش اکید شده و دیگر مکاتب نیز آن را توصیه کردهاند. در دو دهه اخیر نظر جوانان در رابطه با ازدواج دستخوش تغییر شده است. برخی جوانان چهارچوب ازدواج را بسته و تنگ ارزیابی میکنند و آن را، چون زندانی قلمداد میکنند که آزادیهای فردی، اجتماعی، خانوادگی و تحصیلی آنها را در معرض خطر قرار داده و آنها را محدود میکند. همچنین پیشبینی میکنند که با ازدواج مسئولیتهای اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی بسیاری را باید متحمل شوند که شاید از عهده آنها خارج است. در صورتی که این عدم تعهد و بی بند و باری هم برای آنها و هم برای خانواده آنها بسیار نامطلوب است و هم به شدت آسیبرسان چراکه آنها به همراه خانواده خویش در این جامعه زندگی میکنند و دود سوزاندن هنجارها به چشم همه جامعه آسیب میرساند.
در رابطه با مسئولیتهای اقتصادی گرچه جوانان در خانه پدری آنچنان با هزینههای منزل و خورد و خوراک دست به گریبان نیستند، اما والدین آنها احتمالاً روزهای سختی را پشت سر میگذارند و اگر به تنهایی و مستقل زندگی میکنند، در هر صورت به هزینه مسکن و خوراک آگاهی دارند.
برخی دختران نیز با مسائل مذکور روبهرو هستند و حتی ازدواج را سدی برای پیشرفتهای تحصیلی و اجتماعی خود میبینند. برخی دختران امروز خواهان تحصیل در مدارج بالای تحصیلی و درصدد کسب شغل و جایگاه والای اجتماعی هستند و به نظر ایشان ازدواج برایشان محدودکننده است. مسئولیت دیگری که خانمها به دوش دارند، وظیفه مادری است. وظیفهای خطیر و حساس که برای هر انسانی و در هر جامعهای نقشی مهم و تأثیرگذار دارد. در جامعه ایرانی پاکدامنی زنان و مادران مورد تأکید بسیار است. فراموش نکنیم ازدواج هر چند محدودکننده، اما محافظتکننده است. ازدواج همچون خانهای کوچک با دیوارها و سقف چشمانداز فرد و نسبت حرکت او را محدود میکند و به ما گوشزد میکند که بیش از این دیوار گلیم خود را پهن نکنیم. از در وارد شویم و به اندازه پنجره ببینیم، اما همین دیوارها و سقف نجات جان و روان آدمی را تأمین میکند. همین محدودیت از معرض آفتاب قرار گرفتن ما جلوگیری میکند. مانع دریده شدن ما توسط جانوران نااهلی و وحشی میشود. در باد، باران و برف جانپناه است، اما تصمیمگیرنده در رابطه با وسعت این منزل زوجین هستند. آنها هستند که تعیین میکنند این خانه چند متر باشد، پنجره چقدر پهنا و درازا داشته باشد و رو به چه چشماندازی گشوده شود.
غیر قابل انکار است که دختران و پسران با گذاشتن پا به عرصه ازدواج دچار محدودیت نشوند. دوستان، خانواده، جامعه آنها باید تغییر کنند و انتظارات به عنوان افراد متأهل و والدین فردا دستخوش تغییر خواهند شد و به همین صورت انتظار میرود رفتار و کردار آنها نیز تحت تأثیر این دگرگونی واقع شود. این تغییرات و تغییر جهتها هرچند محدودکننده و چهارچوبمند خواهند شد، اما از افراد در برابر آسیبهای اجتماعی مراقبت خواهد کرد. چنان که یک فرد متأهل شخص مطمئنتر و امنتری برای دایره افراد نزدیک و دور به نظر میرسد، همچنین هنوز هم سوءظن و سوءرفتار نسبت به آنان کمتر است و جامعه و اطرافیان با احترام ویژهای با آنها برخورد کرده و دستکم هرزهنگاهان کمتر به خیال خام از برای کامیابی خویش میافتند و با احتیاط بیشتری به یک فرد متأهل نزدیک میشوند و به زبان مختصر ازدواج بازدارنده است چه برای خود فرد، چه برای آسیبزنندگان.
به نظر جامعه، فرد متأهل مسئولیتپذیرتر به نظر رسیده و در نتیجه این احساس مسئولیت جایگاه اجتماعی و حتی شغلی او را تحت تأثیر قرار میدهد. در صورتی که فرد مجرد احتمالاً با برچسب مسئولیتگریزی مواجه میشود؛ بنابراین ازدواج هر چند محدودکننده، اما محافظتکننده است.
منبع: جوان/ مهدی مهدوی-دانشجوی دکترای تخصصی روانشناسی
12jav.net