2024/04/18
۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
نقد فیلم آستیگمات / تحلیل روان‌شناسانه رفتارهای شخصیت‌های فیلم

نقد فیلم آستیگمات / تحلیل روان‌شناسانه رفتارهای شخصیت‌های فیلم

آستیگمات که به تازگی میزان فروش آن از مرز یک میلیاردتومان هم گذشت زندگی خانواده ای درگیر با مشکلات مالی و روان شناختی را نشان می دهد که زوجی به نام مهران (با بازی محسن کیایی) و سمیرا (با نقش آفرینی باران کوثری) آن را تشکیل داده اند. در ادامه نگاهی روان شناسانه به این فیلم و نقش های اصلی اش خواهیم داشت.

دوات آنلاین-آستیگمات که به تازگی میزان فروش آن از مرز یک میلیاردتومان هم گذشت زندگی خانواده ای درگیر با مشکلات مالی و روان شناختی را نشان می دهد که زوجی به نام مهران (با بازی محسن کیایی) و سمیرا (با نقش آفرینی باران کوثری) آن را تشکیل داده اند. در ادامه نگاهی روان شناسانه به این فیلم و نقش های اصلی اش خواهیم داشت.

 

فیلمی درس آموز برای خانواده ها

قبل از هر چیز باید بگویم، «آستیگمات» فیلمی است که برای دیدن آن باید دقت و حوصله به خرج داد چراکه می تواند برای بعضی خانواده ها، درس های زیادی داشته باشد. در داستان این فیلم حق با همه است و در عین حال همه مقصر هستند. داستان درباره خانواده ای است که پدر خانواده به دلیل مشکلات عدیده ای که داشته از خانواده طرد شده و مادر خانواده تأمین کننده اصلی مخارج خانواده است. پسر خانواده یعنی مهران که به تازگی ازدواج کرده به خاطر الکلی بودن از کارش اخراج شده و رو به شغل پرورش زالو آورده که آینده مبهمی دارد و حتی باعث شده که همسرش سمیرا به دنبال جدایی باشد. کسری، پسر مهران هم که دانش آموز خوبی بوده ولی تحت تأثیر رخدادهای فعلی دچار افت تحصیلی شده است، دیگر بازیگر اصلی این فیلم است. جدای از مشکلات و اشتباهات رفتاری واضح نقش های اصلی این فیلم که هر بیننده ای متوجه آن می شود، یک سری مسائل ریزتر اما تأثیرگذار در این شخصیت ها وجود دارد که از لحاظ روان شناسی موثر هستند و کاش بیننده ها متوجه آن ها هم بشوند. منظورمان رفتارهای مادر مهران، مهران، سمیرا و کسری است.

 

مادر مهران

مادری که فقط فداکاری می کند 

فداکاری های مادر در این فیلم به دلیل بی مسئولیتی های پسر و عروسش در قبال زندگی مشترک شان به چشم می آید. شرایط مهران باعث شده که درآمد مادر کاملا صرف گذران زندگی او شود و حتی بار مراقبت و توجه به نوه اش کسری نیز بر دوش اوست. آن قدر مادر درگیر مشکلات زندگی مهران و سمیراست که حتی فرصت رسیدگی به درد مچ دستش را ندارد و آن قدر بی محبتی دیده است که برای قطع ارتباط با مردی که بعدها می فهمد همسر دارد، دچار تردید می شود. این مادر باید بداند که بی مسئولیتی های پسر و عروس اش دقیقا به دلیل همین فداکاری های بی منطق است. در واقع مهران تحت تأثیر فداکاری و حضور همیشگی مادرش یاد نگرفته که چطور مسئولیت پذیر باشد و چطور برای حفظ زندگی اش تلاش کند. دلبستگی ناسالمی که حاصل یک پدر خشن و بی مسئولیت و یک مادر فداکار حاضر به خدمت بوده، نتیجه اش مهرانی است که برای تغییر شرایط هیچ توانمندی در خودش نمی بیند و نمی تواند تصمیم های مهم برای پیشبرد زندگی اش اتخاذ کند.

 

مهران

شوهری که مهارت حل مسئله را بلد نیست 

مهران تک پسر است و به علت مشکلات پدر و مادرش و جدایی آن ها، همواره حمایت مادر را داشته و حالا که مسئول یک زندگی مشترک است، توانایی لازم برای تغییر شرایط را ندارد. پرورش زالو کار اشتباهی نیست اما نسخه مناسبی برای شرایط فعلی مهران به نظر نمی رسد. وضعیت مهران در نتیجه نداشتن قدرت تصمیم گیری و حل مسئله است. بخشی از این ناتوانی مهران به حمایت های بی دریغ مادر مرتبط است اما بخش زیادی از آن را باید مهران خودش به دست می آورد. مهران یاد نگرفته مشورت کند، مهران بلد نیست گوش کند و نمی تواند تصمیم های خودش را از حالت فردی به حالت خانوادگی ارتقا ببخشد. اگر مهران مجرد بود، شاید پرورش زالو می توانست گزینه خوبی باشد اما برای پیشبرد یک زندگی با تمام مسئولیت هایش، گزینه های بهتری وجود دارد که باید دنبال آن ها بگردد.

 

سمیرا

زنی که فقط اعتراض می کند 

سمیرا زنی است که می خواهد با مهران زندگی کند اما نه به این شکل. تا این جا می توان حق را به او داد اما نکته بسیار مهمی که سمیرا از آن غافل است، مشارکت در زندگی است. سمیرا می خواهد شرایط زندگی مشترک شان بهتر شود اما برای کمک به شوهرش و تغییر شرایط تلاشی نمی کند. در واقع او به جای آن که به مهران کمک کند تا تصمیم درستی بگیرد، سوهان روح او می شود و ذهنش رابا اعتراض های مداوم مشوش می کند. در واقع هم مهران و هم سمیرا می خواهند که با هم زندگی خوبی داشته باشند اما نمی دانند چگونه!  الگوی مادر و پدر مهران، در زندگی مشترک او در حال تکرار است. با این تفاوت که سمیرا مانند مادر مهران زنی فداکار، سازشگر و اهل کار و تلاش نیست. این مشکلات موجب شده در ذهن سمیرا، مهران مردی باشد که عرضه تأمین زندگی را ندارد و انتخاب هایش اشتباه است و همین مسئله، اعتماد به مهران را در ذهن سمیرا، کشته است تا حدی که در ماجرای گم شدن حلقه ازدواجش، اولین و قطعی ترین گزینه را مهران می داند.

 

کسری

پسری که یک الگوی درست در خانواده ندارد 

کسری دانش آموزی است که کودکی نمی کند و خیلی زود با واقعیت های زشت زندگی روبه رو می شود. آستیگماتیسم یعنی دوبینی. شاید کارگردان با این عنوان و اختصاص آن به کسری می خواسته این واقعیت را نشان دهد که کودکان در رویارویی با رخدادهای اطراف خود، برداشت های واضح و خالص یک انسان بالغ را ندارند و ممکن است برای رویارویی با یک مشکل از راهکارهایی استفاده کنند که بیشتر دردسرساز باشد. اما در خصوص کسری، یک عامل بسیار مهم دیگر نیز وجود دارد. بی مسئولیتی مهران و سمیرا در خصوص کسری موجب شده تا او ابتدا به مادربزرگش و سپس آموزگارش و در انتها پدربزرگش پناه ببرد. ابراز احساسات سمیرا به کسری مناسب یک کودک دو ساله است نه یک نوجوان!

 

رفتارهای مهران با کسری هم به گونه ای است که حتی وقتی مهران از کسری می خواهد مشکلاتش را با او در میان بگذارد، کسری این حرف او را خیلی جدی نمی گیرد چون اساسا مهران را پدری مقتدر که بتواند به او تکیه کند، نمی داند. در چنین حالتی که کسری نه از مادر توجه لازم را می بیند و نه پدرش فردی قابل اتکاست و به ارتباط مادربزرگش با یک مرد دیگر پی برده، از لحاظ عاطفی وابسته به آموزگار خود می شود و با نامه ای ابراز محبت می کند!

 

کسری از پدرش مسئولیت گریزی، از مادرش متوقع بودن و از مادربزرگش پنهان کاری را می آموزد و در انتها هم به پدربزرگش پناه می برد چراکه هنوز از او نکته منفی ندیده که بخواهد از او هم رویگردان شود. در واقع کسری به بزرگ ترهایش بی اعتماد شده و آینده ای مبهم و پر از سوال در انتظارش است.

 

منبع: خراسان/ جواد غفوری نسب- مشاور خانواده

12jav.net

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.